بسم الله

تعلیم و تربیت

مشکلات رفتارى والدین با کودک :: تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت تنها راه نجات افغانستان

تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت تنها راه نجات افغانستان

تعلیم و تربیت

یک ضرب المثل چینی می‌گوید: اگر دیدگاهی داری که یک سال آینده را می‌بینی بذری بیفشان؛ اگر دیدگاهی داری که ده سال آینده را می‌بینی، درختی بکار؛ و اگر دیدگاهی داری که صد سال آینده را می‌بینی، مردم را راهنمایی و هدایت کن. مجسم کنید دنیایی را با پدران و مادران تحصیلکرده که فرزندان آزاد و مستقل پرورش داده‌اند؛ نسلی که بر احساسات خود حاکم است، نسلی که انگیزه‌های عالی، انسانی و سازنده دارد و در جهت تخریب و نابودی که تا کنون بر دنیا حاکم بوده، قدم بر نمی‌دارد. به گفته جان راسکین اصلاحگر اجتماعی انگلیسی: «غنی‌ترین کشور، کشوری است که بیشترین افراد شاداب و شرافتمند را زیر بال دارد». بدون تردید امکان چنین پیشرفتی وجود دارد، یعنی ساختن جهانی با حد اکثر انسان‌های شاد و شرافتمند. گمان نمی‌کنم میراث غنی‌تر از این بتوان پیدا کرد.
نیروی انسانی با دانش و مهارت، ریشه‌ی درخت توسعه و پیشرفت است. منابع انسانی زیربنای ثروت ملت‌ها را تشکیل می‌دهد، سرمایه و منابع طبیعی عوامل تولید‌اند، در حالی که انسان‌ها عوامل فعالی هستند که سرمایه‌ها را متراکم می‌سازند، از منابع طبیعی بهره برداری می‌کنند، سازمان‌های اجتماعی- اقتصادی و سیاسی را می‌سازند و توسعة ملی را جلو می‌برند، به وضوح کشوری که نتواند مهارت‌ها و دانش مردم‌اش را توسعه دهد، و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.
سرمایه‌گذاری در زمنه‌ی نیروی انسانی مهم‌تر و سودمندتر از سرمایه‌گذاری در طرح‌های صنعتی است. برخی بر این باور اند که نازل بودن رشد اقتصادی در جوامع در حال توسعه ناشی از کمبود سرمایه‌گذاری در سرمایه‌های انسانی است.
آیندة هر ملتی را نیروی انسانی آن (دانشمندان، مهندسان، پزشکان، کارگران ماهر و...) تعیین می‌کند، چه این که مواد خام هر کشور را نیروی انسانی آن تغییر داده و قابل استفاده می‌کنند. بدون شک پیشرفت‌ها و عقب‌ماندگی کشورها در کنار عوامل دیگر ریشه در سوابق کاری آن‌ها در عرصه‌ی آموزش و پرورش دارد.

بایگانی

مشکلات رفتارى والدین با کودک

چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۰۵ ب.ظ

مشکلات رفتارى والدین با کودک

هر گونه عدم تعادل در رفتار با کودک، غلط است، و از هر گونه افراط و تفریط باید به شدت پرهیز کرد.
مبنا باید حق و اعتدال باشد.هر گونه محبت بیجا یا هرگونه خشونت با کودک، ناصواب است.

1/2/4- انتظارات و توقعات بی جای والدین

گاهى والدین، از کودک، انتظارهایى واقع‌بینانه دارند، که صحیح است.اما بیشتر والدین، از فرزند خویش انتظارهایى به دور از واقع و بدون بصیرت صحیح دارند; یعنى توجه نداشتن به استعدادها، امکانات و مسائل محیطى.چنین والدینى، در حقیقت، بیش از معمول فرزند را تحت فشار قرار می‌دهند که این، درست نیست.[1]

بعضی از والدینی که بیش از توجه به احتیاجات فرزندانشان تابع احساسات خود می‌شوند و می‌خواهند میزان انضباط خود را در باره ایشان اندازه‌گیری کنند با این روش غیر معقول خود نه تنها کودکان را از رشد و انضباط و کنترل شخصی، ابتکار و پیشقدمی، پشتکاری و استقامت و رعایت عقاید دیگران باز می‌دارند بلکه عملاً بی‌نظمی و هرج و مرجی را در تصور کودک نسبت به اخلاق اجتماعی ایجاد می‌کنند. غالباً والدین با نپذیرفتن فرزندان چنانچه که هستند بزرگترین لطمه روانی را برایشان وارد می‌سازند. آنان می‌خواهند فرزندانشان را بالاتر از آرزوهای خود بار آورند و برای ایشان نیز پیشه‌هایی انتخاب می‌کنند، غافل از این که ایشان با مشورت و موافق میل پدران و مادران آفریده نشده‌اند.

بیشتر پدران و مادران، همواره به فرزند خود تلقین می‌کنند که اگر هدف معینی را تعقیب نکند موجب رسوایی خانواده خواهد شد. این رفتار والدین که نتیجه کوشش برای کسب افتخار یا ارزش شخصی است   سبب می‌شود که کودک به فعالیت‌های شدید و سخت بپردازد و در نتیجه، سلامت روان و تن خود را در خطر اندازد.[2]

برخى از والدین ناآگاه کودکان خودرا همانند یک فرد بزرگ تلقى کرده و انتظارات مهمى از او دارند. این افراد بى‌تجربهکودک را در مقابل انجام ندادن کارى که در حد قدرت او نیست مؤاخذه کرده و گاهىتنبیه مى‌کنند. آنان فکر نمى‌کنند که یک کودک را باید از افق دید او نگاه کرد نه ازمنظر خودشان. تمایلات، حالات و دنیاى کودکان و نوجوانان دیدگاهى نسبت به خود آنانرا مى طلبد، که والدین برتر به آنان توجه کرده و آن را در معاشرت با کودکان مد نظرقرار مى‌دهند. کودک مثل بزرگ‌ترها هنوز معناى تعهد، انجام وظیفه و مسئولیت را درکنمى کند. باید به دنیاى آنان وارد شد و کارهاى سخت و مشقت بار و بازخواست رسمى رااز آنان توقع نکرد.[3]از امام صادق علیه السلام پرسیدند: چه گونه مى‌شود والدینفرزندان خود را در نیکى و صله رحم به پدر و مادرشان یارى کنند؟ امام فرمود: به فرزندان کارهاى آسان بدهند و آنان را به کارهاى مشکل وادار نکنندو به رنج و زحمتشان نیندازند و بر آنان ستم ننمایند و به آنان دروغ نگویند و بداننداگر مرتکب اعمالى شوند که فرزندشان به مرحله عاق والدین و قطع صله رحم برسند، آنانرا به مرز کفر مى رسانند.[4]چنین پدر ومادرى با اعمال نسنجیده و انتظارات نا به جا، نه تنها فرزندان خود را به راه صحیحهدایت نکرده‌اند، بلکه آنان را به سوى انحراف و لغزش سوق داده اند.یونس بن رباطمى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: رسول خدا فرموده است : خدا رحمتکند کسى را که در نیکى ، به فرزند خود وى را یارى مى رساند. یونس از امام پرسید: چگونه مى توان به فرزندان یارى کرد؟ امام ششم علیه السلام فرمود: کارهاى آسان وراحت را از او بپذیرد و از محول کردن کارهاى سخت و سنگین به وى اجتناب کند، او رابا القاب زشت مخاطب قرار ندهد و او را سفیه و نادان و احمق نداند.[5]

2/2/4-  انضباط و مقررات بیش از حد

هرچند روانشناسان در باره حقیقت ضرب المثل قدیم «کسی که بچه خود را نزند روزی به سینه خود خواهد زد» هنوز با یکدیگر بحث می‌کنند ولی همگی موافقت دارند که بکار بردن عاقلانه انضباط، میانه‌روی و اعتدال است. سختگیری و خشونت در اجرای مقررات، فهم و یادگیری دلیل لزوم آنها را برای کودکان دشوار می‌سازد. پدران و مادرانی که زندگی فرزندان خود را با یک عده فرمان‌ها و اوامر، کوچک و تنگ می‌کنند معمولا فقط در تعلیم این که «قوانین و مقررات برای نقض شدن بوجود آمده‌اند» موفق می‌شوند یا در آنان، این ایمان را ایجاد می کنند که چاپلوسی کامل و جلوگیری و خودداری از پیشقدمی و ابتکار، درست‌ترین راهنمایان به سازگاری اجتماعی در زندگی بعدی هستند. هم چنین سختگیری و امر ونهی کردن بی‌دلیل، سبب می‌شود که کودک نیز در هر سازگاری اجتماعی، به فرمان و تحکم نسبت به همراهانش متوسل شود.

مطالعات زیادی در باره خانواده‌های سختگیر و آسانگیر بعمل آمده است که یکی از جالب‌ترین آن‌ها مطالعه واتسون (Watson) است. این روانشناس رفتار 50 کودک در خانواده سختگیر و 50 کودک از خانواده آسانگیر را با هم مطالعه و مقایسه کرد و برای این منظور تست‌های روانی را در یک وضع کلینیکی بکار برد و نتایج زیر را در باره کودکان خانواده‌های آسانگیر بدست آورد:

1.      بسیار مستقل و متکی به خود بودند و به ابتکار نشان دادن بیشتر علاقه داشتند.

2.      میل اجتماعی و همکاری در ایشان زیاد بود و کمتر منفی‌باف یا متواضع افراطی بودند.

3.      در مقابل ناکامی و مشکلات مقاومت زیاد داشتند.

4.      بیشتر مایل بودند که نسبت به دیگران احساسات مثبت نشان دهند و در ایشان کمتر خصومت دیده می‌شد.

5.      در رفتار عمومی و تفکر، خلاقیت زیادی نشان می‌دادند.

البته منظور از «خانواده آسانگیر» خانواده مسامحه‌کار نیست که کودک را کاملاً به حال خودش بگذارد و از کنترل و راهنمایی رفتار وی غافل باشد. بلکه خانواده‌ی را از لحاظ روانشناسی «آسانگیر» گوییم که به کودک امکان می‌دهد آزادانه فعالیت کند، خود را نشان دهد و به طور سالم و طبیعی به رشد و تکامل خود ادامه دهد.[6]

3/2/4-  مراقبت بیش از حد

محبت والدین نسبت به بچه‌ها گاهی به صورت مراقبت‌های زیاد ظاهر می‌گردد. بچه هایی که بیش از حد تحت مراقبت والدین قرار دارند، مانند بچه‌های مطرود، دچار ناراحتی می‌شوند. مراقبت‌های شدید والدین معلول عوامل خاصی است؛ گاهی والدین فرزند قبلی خود را از دست داده‌اند و در نتیجه بیش از اندازه از فرزند فعلی مراقبت می‌نمایند. پدر و مادری ممکن است برای چندین سال بچه‌دار نشده باشند، و همین امر سبب شود که فرزند تازه خود را زیاد تحت مراقبت قرار دهند. گاهی والدین نمی‌توانند احتیاجات عاطفی یکدیگر را تأمین کنند، روی این اصل بچه را مرکز عواطف و احساسات خود قرار می‌دهند. زنی که از محبت شوهر محروم است، فرزند خود را جانشین شوهر می‌کند و نسبت به او بیش از حد مهر می‌ورزد. گاهی علاقه شدید مادر به بچه دلیل بر تنفر او از بچه است، این مادر برای این که تنفر حود را از بچه پنهان نگهدارد و از ترس این که مبادا دیگران متوجه این تنفر شوند، بیشتر بچه را مورد محبت قرار می‌دهد.

عکس العمل بچه‌ها در مقابل مراقبت‌های شدید به صورت‌های مختلف ظاهر می‌شود. گاهی بچه‌ها حالت تسلیم و اطاعت در مقابل والدین به خود می‌گیرند، و استقلال خود را از دست می‌دهند. زمانی در مقابل آن‌ها حالت طغیان و سرکشی ظاهر می‌سازند و این‌دسته از بچه‌ها معمولا نمی‌توانند با بچه‌های دیگر بسر برند. بعضی ازین بچه‌ها کمرو و خجول هستند و در بعض موارد از طرف گروه همسن خود طرد می‌شوند، زیرا آشنا با مهارت‌های اجتماعی نیستند.[7]

4/2/4-  بی‌مهری والدین نسبت به فرزند

تنفر از بچه معلول عوامل مختلف می‌باشد، تنگدستی و فقر ممکن است به نفرت از بچه بیانجامد.[8] یا مثلا بودن بچه مانع شود از اینکه پدر یا مادر به هدف خود برسد، یا آنان را به کار بیشتر و تحصیل درآمد زیادتر وادارد. گاهی پیدایش بچه باعث تغییر شغل مادر می‌شود، یا این که مادر مجبور می‌شود، شغل خود را از دست دهد[9] در بعض موارد بچه‌داشتن، زندگی خانوادگی را خسته کننده می‌سازد. گاهی پدر و مادر در اثر ضعف خود نمی‌توانند به اهداف خود برسند، و بچه را عامل شکست فرض می‌کنند و او را مورد تنفر قرار می‌دهند. پدر و مادری که خود از محبت والدین محروم بوده‌اند اغلبنسبت به بچه‌های خود بی‌مهر هستند. والدینی که از طرف پدر و مادر خود طرد شده اند، نسبت به فرزندان خود بی‌علاقه هستند، گاهی هم بی‌مهری والدین به بچه‌ها معلول عدم آشنایی آن‌ها با احتیاجات اساسی روانی کودکان است. بچه‌های که از محبت والدین محروم هستند، اغلب متزلزل و ناراحت می‌باشند.

والدین به صورت‌های مختلف ممکن است بچه را مورد بی‌مهری قرار دهند و طردش کنند، گاهی بی‌مهری، در رفتار خشونت‌آمیز آن‌ها ظاهر می‌شود. در بعض موارد، والدین برای این که از بچه‌ها دور شوند او را به وسیله‌ی اسباب بازی سرگرم می‌کنند و از این راه بی مهری خود را نمایان می‌سازند. بعضی از پدر و مادرها خوب از بچه‌های خود مواظبت می کنند، به موقع به آن‌ها غذا می‌دهند، و آن‌ها را تمیز نگه می‌دارند؛ ولی در رفتار آنها بی‌حوصلگی دیده می‌شود و همین امر ممکن است دلیل بر بی‌مهری آن‌ها نسبت به بچه باشد. در موارد خاصی بی‌مهری والدین به صورت بهانه‌جویی از بچه یا عدم تأیید اعمال خوب او ظاهر می‌شود.

عکس العمل بچه‌ها نیز در مقابل بی‌مهری والدین، به صورت‌های گوناگونی ظاهر می‌گردد. گاهی بچه‌های "مطرود" یا محروم از محبت والدین، دچار بیماری‌های روان‌تنی می‌شوند، این بیماری‌ها آثار بدنی دارد ولی منشأ آن‌ها روانی است. پیدایش پاره‌ی از "آلرژی‌ها" در میان بچه‌ها معلول همین امر هست،. بچه‌هایی که دچار تب یونجه‌ای Hay Fever ، ناراحتی‌های پوستی Asthma می‌شود، اغلب از طرف پدر و مادر طرد شده‌اند یا مدتی از آن‌ها دور بوده‌اند. گاهی ایندسته از بچه‌ها سرکش و پرخاشجو بار می‌آیند، در انجام کارهای بد احساس تقصیر نمی‌کنند، نسبت به زندگی بدبین هستند، و دیگران را دشمن خود فرض می‌کنند، و نسبت به اعمال آن‌ها همیشه اعتراض می‌کنند. در بعض موارد بچه‌های مطرود و محروم از محبت والدین حالت تسلیم به خود می‌گیرند، رفتار زننده‌ی والدین را تحمل می‌کنند و به جای اعتراض با روی خوش در مقابل اعمال آن‌ها عکس العمل نشان می‌دهند  و از این راه کوشش می‌کنندمحبت آن‌ها را به طرف خود جلب کنند. بعضی از بچه‌ها خود را تسلیم تخیلات می‌سازند و از برخورد با عالم واقع خودداری می‌کنند.[10]

بی‌مهرى والدین به فرزند، به صورت‌هاى مختلف است:مسائل روحى و عاطفى خود والدین، نداشتن محبت، کار زیاد والدین و نرسیدن به فرزندان، ناسازگارى خانوادگى، نداشتن تفریح و استراحت کافى، فشارهاى اقتصادى، خشونت در رفتار و نظایر آن.عکس العمل کودک در برابر بی‌مهرى والدین، به صورت اختلالات رفتارى و بیماریهاى روانتنى تظاهر می‌کند که هر کدام می‌تواند سالها و گاهى تا آخر عمر کودک را در رنج و عذاب نگاه دارد.[11]

5/2/4-  خشونت با کودکان و تنبیه بدنی آنان

یکی از عوامل مهم به وجود آمدن اختلالات عاطفی و رفتاری و اجتماعی کودکان، بدرفتاری والدین و به کار بردن تنبیه است. در بسیاری از خانواده‌ها، بویژه در مواردی که والدین وضع اقتصادی- اجتماعی فرهنگی پایین‌تری دارند، تنبیه کودکان معمول است. فشارهای اجتماعی و روحی بر والدین، عامل مهم دیگری در بدرفتاری آنان نسبت به کودکان است. هرجا که چنین فشارهایی بر والدین وارد آید، طبعاً پرورش فرزندان نیز با دشواری و تلخکامی همراه خواهد بود. رشد کودکانی که مورد بدرفتاری و تنبیه بدنی مکرر قرار می گیرند، با کودکانی که در شرایط محبت‌آمیز و زندگی پرتحرک و شادمانه قرار دارند، کاملاً متفاوت است. [12]

والدین باید توجه داشته باشند تنبیه مختصر و کوتاه که بیشتر جنبه حیا یا شرمندگی داشته باشد، برای کودکان از یک تا 5سال امری ضروری است. البته به شرط آنکه موجب درد جسمانی یا باد ناسزا نشود. والدین به این نکته اساسی توجه داشته باشند که کودکان به سرعت نسبت به تنبیه بدنی یا پرخاشگری، بی‌تفاوت یا لجباز می‌شوند به طوری که بعداً بدون تنبیه بدنی و ناسزا، کاری را انجام نمی‌دهند و همین اطفال در بزرگی بزهکار یا خشن و سرکش می‌شوند. بنا براین تنبیه باید آنقدر ظریف، بجا و به موقع و خیلی به ندرت انجام گیرد که موجب شرمندگی کودک گردد.[13]

تنبیه به هدف و خواسته تنبیه‌گر نمی‌انجامد بلکه بیشتر آسیبی و زیان رسان است و رنج‌آور. تنبیه فقط موجب رنجش و آزردگی و تلخکامی می‌شود. هیچ‌کسی بر پایه تلخکامی و آزردگی، رفتار شایسته و دلخواه در پیش نمی گیرد. در تنبیه کرن البته والدین مجری و طراح هستند و نوجوان در انتهای ریسمان تنبیه، موجود گیرنده و نافعال است. او جز نگاه ترسان و محکوم، نباید کاری انجام دهد. در این داستان البته بر والدین پابه پای نوجوان فشار وارد می‌شود. در سراسر این داستان ، نوجوان دستخوش آزردگی و تلخکامی است و این در شرایطی است که آدمی، با تلخکامی و آزردگی کار درست و راستی نمی‌تواند انجام دهد. اگر بخواهیم نوجوان رفتار درست و دلخواه ما را در پیش بگیرد، باید کاری کنیم که حال و احوال حوش و خرسندی داشته باشد و از نظر روانی در حالت استوار و باثباتی باشد.وقتی تنبیه صورت می گیرد، مسؤولیت رفتار نادرست از دوش نوجوان برداشته می‌شود و بر دوش تنبیه کننده می‌افتد حال آنکه مسؤولیت رفتار نوجوان به عهده خودش است نه به بزرگترها و والدینش.[14] تنبیه بدنی به خصوص اگر مکرر و بی‌حساب و کتاب اعمال شود موجب بروز پرخاشگری شدید و خصومت در کودک می‌شود. تأثیرات تنبیه برحسب سطح کلی پرخاشگری در کودک متفاوت است؛ کودکانی که نسبتاً غیر پرخاشگر‌ند، در صورتی که تنبیه شوند واکنش‌های خصومت‌آمیز خود را سرکوب می‌کنند، ولی کودکان پرخاشگر اگر تنبیه شوند رفتار پرخاشگرانه در آن‌ها نه تنها سرکوب نمی‌شود بلکه ممکن است افزایش یابد.[15]

معصومان ع علاوه بر این که خود با کودکان خشن نبودند، اگر کسی نیز با آن‌ها با خشونت برخورد می‌کرد، او را از این کار نهی می‌کردند. ام الفضل همسر عباس بن عبد المطلب و دایه امام حسین (ع) می‌گوید: پیامبر(ص) حسین(ع) را که شیرخواره بود از من گرفت و در آغوش کشید. حسین(ع) لباس پیامبر را خیس کرد، من او را به سرعت و به تندی از پیامبر(ص) گرفتم، به طوری که او به گریه افتاد. پیامبر فرمود: ام الفضل! آرام باش، این تری است آب آن را پاک می‌کند، اما چه چیزی می‌تواند کدورتی را که از سوی قلب تو بر قلب حسین نشست برطرف سازد.[16]

6/2/4- مقایسه فرزندان با دیگران

گاهی پدر و مادرها فرزندان را با دیگری و یا با فرزندان دیگر از فامیل یا خارج از فامیل مقایسه‌ می کنند، و به زعم خودشان او را به سر غیرت می‌آورند. غافل از این که این کار حسادت، کینه و دشمنی کودکان را نسبت به فرد مورد مقایسه برمی‌انگیزد و اثرات نامطلوبی روی روح و روان کودک می گذارد. بنابراین از مقایسه رفتارها دوری باید نمود، و هیچ وقت رفتار یک کودک را در برابر دیگری قرار نداد؛ زیرا این کار می‌تواند تنش‌های درازمدتی ایجاد کند. وقتی گفته شود: «چرا نمی‌توانی بیشتر مثل خواهرت باشی» یا «چرا نظم را از برادرت یاد نمی‌گیری» این دو برداشت موجب می‌شود او فکر کند که والدین تصور می‌کنند او از من بهتر است و آنها او را بیشتر دوست دارند و این‌گونه رفتار موجب تحت فشار قرار دادن یکی و احساس بی‌ارزشی دیگری می‌شود. تکالیف مدرسه اصلاٌ باید مقایسه نشود نمرات و کارنامه و رتبه درسی بچه‌ها را فقط باید با نمونه‌های قبلی خود آن‌ها مقایسه کرد و اگر با بچه‌های دیگر مقایسه شود موجب آزردگی خاطر و کینه می‌شود.[17]



[1]- ر.ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان.

[2]- شعاری‌نژاد، همان، ص158.

[3]- پاک‌نیا، عبد الکرم، حقوق متقابل والدین و فرزندان، بانک نرم ازاری عروج.

[4]- الکافى ، ج 6، ص 50، حدیث 6.

[5]- قال رسول الله صلى الله علیه و آله رحم الله من اءعان ولده على بره قال قلت کیفیعینه على بره قال یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقه و لا تخرق به . (الکافى ، ج 6، ص 50)

[6]- ر.ک. شعاری‌نؤاد، روانشناسی رشد، صص 157-158.

[7]- ر. ک. شریعتمداری، همان، ص202.

[8]- الفقر کاد ان یکون کفرا.

[9]- در همین جا است که اسلام برای پیشگیری از این وضعیت‌ها به مادران توصیه می‌کند تا به کارهای داخل خانه از جمله تربیت فرزند بپردازند و

[10]- ر. ک. شریعتمداری، پیشین، ص202.

[11]- ر.ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان.

[12]- ر.ک. سوسن سیف و دیگران، روانشناسی رشد، ص45.

[13]- ر.ک. عطاری کرمانی، عباس، این گونه فرزندتان را تربیت کنید، ص8.

[14]- ر.ک.مایکل، ترجمه نیسان گاهان، راهنمای رفتار با نوجوانان، صص 105و 106.

[15]- ماسن و دیگران، رشد و شخصیت کودک، ص524.

[16]حسنی‌زاده، همان ص111، به نقل از قمی، عباس، هدیه الاحباب...، ص196.

[17]- ر.ک. عطاری کرمانی، این گونه فرزنداتان را تربیت کنید، ص10.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۸
محمد نعیم اکبری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی