بسم الله

تعلیم و تربیت

فرزندان :: تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت تنها راه نجات افغانستان

تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت تنها راه نجات افغانستان

تعلیم و تربیت

یک ضرب المثل چینی می‌گوید: اگر دیدگاهی داری که یک سال آینده را می‌بینی بذری بیفشان؛ اگر دیدگاهی داری که ده سال آینده را می‌بینی، درختی بکار؛ و اگر دیدگاهی داری که صد سال آینده را می‌بینی، مردم را راهنمایی و هدایت کن. مجسم کنید دنیایی را با پدران و مادران تحصیلکرده که فرزندان آزاد و مستقل پرورش داده‌اند؛ نسلی که بر احساسات خود حاکم است، نسلی که انگیزه‌های عالی، انسانی و سازنده دارد و در جهت تخریب و نابودی که تا کنون بر دنیا حاکم بوده، قدم بر نمی‌دارد. به گفته جان راسکین اصلاحگر اجتماعی انگلیسی: «غنی‌ترین کشور، کشوری است که بیشترین افراد شاداب و شرافتمند را زیر بال دارد». بدون تردید امکان چنین پیشرفتی وجود دارد، یعنی ساختن جهانی با حد اکثر انسان‌های شاد و شرافتمند. گمان نمی‌کنم میراث غنی‌تر از این بتوان پیدا کرد.
نیروی انسانی با دانش و مهارت، ریشه‌ی درخت توسعه و پیشرفت است. منابع انسانی زیربنای ثروت ملت‌ها را تشکیل می‌دهد، سرمایه و منابع طبیعی عوامل تولید‌اند، در حالی که انسان‌ها عوامل فعالی هستند که سرمایه‌ها را متراکم می‌سازند، از منابع طبیعی بهره برداری می‌کنند، سازمان‌های اجتماعی- اقتصادی و سیاسی را می‌سازند و توسعة ملی را جلو می‌برند، به وضوح کشوری که نتواند مهارت‌ها و دانش مردم‌اش را توسعه دهد، و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.
سرمایه‌گذاری در زمنه‌ی نیروی انسانی مهم‌تر و سودمندتر از سرمایه‌گذاری در طرح‌های صنعتی است. برخی بر این باور اند که نازل بودن رشد اقتصادی در جوامع در حال توسعه ناشی از کمبود سرمایه‌گذاری در سرمایه‌های انسانی است.
آیندة هر ملتی را نیروی انسانی آن (دانشمندان، مهندسان، پزشکان، کارگران ماهر و...) تعیین می‌کند، چه این که مواد خام هر کشور را نیروی انسانی آن تغییر داده و قابل استفاده می‌کنند. بدون شک پیشرفت‌ها و عقب‌ماندگی کشورها در کنار عوامل دیگر ریشه در سوابق کاری آن‌ها در عرصه‌ی آموزش و پرورش دارد.

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرزندان» ثبت شده است

نقش والدین در بهداشت روان فرزند در مرحله قبل از  تولد

سیلوانوس استال، متخصص روانشناسی، می‌گوید که از حکیمی پرسیدند از چه زمانی تربیت را باید آغاز کرد؟. حکیم در پاسخ گفت: از بیست سال قبل از تولد! و اگر به نتیجه‌ی لازم نرسیدید، معلوم می‌شود که باید زودتر از آن شروع می‌کردید. این سخن حکیمانه و در خور توجه است و معنای آن حضور معنوی نسل پیشین در زندگی روانی نسل حاضر است. در آموزش‌های دینی ما نیز شواهدی وجود دارد که انتقال زمینه‌های روحی و اخلاقی را از والدین به فرزندان تأیید می‌کند. تجربه‌های فراوان نیز گواه بر این مسأله هستند؛ هرچند از لحاظ علمی نتواسته‌اند حد و مرز آن را بدقت تعیین کنند، بنابراین کودکی که امروز به دنیا می‌آید، زمینه گوناگون ارثی را با خود به همراه دارد و نقش و اهمیت زمینه‌های ارثی را در تربیت فرزند هرگز نمی‌توان نادیده گرفت.[1]

یک ضرب المثل چینی می‌گوید: اگر دیدگاهی داری که یک سال آینده را می‌بینی بذری بیفشان؛ اگر دیدگاهی داری که ده سال آینده را می‌بینی، درختی بکار؛ و اگر دیدگاهی داری که صد سال آینده را می‌بینی، مردم را راهنمایی و هدایت کن. مجسم کنید دنیایی را با پدران و مادران تحصیلکرده که فرزندان آزاد و مستقل پرورش داده‌اند؛ نسلی که بر احساسات خود حاکم است، نسلی که انگیزه‌های عالی، انسانی و سازنده دارد و در جهت تخریب و نابودی که تا کنون بر دنیا حاکم بوده، قدم بر نمی‌دارد. به گفته جان راسکین اصلاحگر اجتماعی انگلیسی: «غنی‌ترین کشور، کشوری است که بیشترین افراد شاداب و شرافتمند را زیر بال دارد». بدون تردید امکان چنین پیشرفتی وجود دارد، یعنی ساختن جهانی با حد اکثر انسان‌های شاد و شرافتمند. گمان نمی‌کنم میراث غنی‌تر از این بتوان پیدا کرد.[2]

1/2- بهداشت روانی در دوران قبل از تولد

در این دوره سهم عوامل ارثی و مادرزادی در ایجاد اختلالات روانی بیش از سایر عوامل است. علاوه بر عوامل فوق عوامل محیط، شرایط اقتصادی خانواده، نگرانی ها و اضطراب‌های دوران حاملگی، ضربه‌های قبل از تولد و ضربه‌های زایمانی وسایر عوامل جسمانی و روانی مادر همگی ممکن است در تعیین سرنوشت کودک مؤثر واقع شده و صدمات جبران ناپذیری به وجود آورد. از نظر بهداشت روانی پیشگیری ازین عوامل به شرح زیر می‌باشد:

ممانعت از ازدواج خویشاوندان نزدیک و ازدواج‌های زودرس، تشخیص و تعیین عوامل ارثی بیماریزا و جلوگیری از ازدواج افرادی که نسل معیوب به وجود می‌آورند، مراقبت از سلامت مادر در دوران حاملگی و جلوگیری از نگرانی‌ها و اضطراب‌ها و فشارهای روانی او، ایجاد امکانات برای تغذیه کافی و جلوگیری از کمبود مواد پروتئنی، ویتامین‌ها، ابتلا به بیماری‌ها و عفونت‌ها، همکاری با متخصصین بیماری‌های زنان و زایمان در مورد اجرای موازین بهداشتی دوران حاملگی و بالاخره تنظیم طرح‌های لازم به منظور دادن آموزش کافی به مردم و آشنا ساختن آنان به زیان‌های جبران ناپذیری که ممکن است در نتیجه کوچکترین اهمال در این دوره به وجود آید. جلوگیری از حوادث زایمان  و صدمات مغزی که هنگام تولد ممکن است پیش آید از نظر بهداشت روانی بسیار مورد توجه بوده و باید مراقبت کامل از نظر حفظ کودک در مقابل ضربه، کمبود اکسیژن، خفگی و غیره به عمل آید.[3]

2/2- دقت در انتخاب همسر

از مهمترین انتخاب‌های دوره جوانی، انتخاب همسر است، در مکتب اسلام به ازدواج و انتخاب همسر، بسیار اهمیت داده شده است. ازدواج و تشکیل خانواده از نظر بهداشت روانی اهمیت فراوان دارد. ازدواجی موفق و پایدار است که زن و مرد هر دو موقعیت خود را درک کنند و درصدد تطبیق شرایط خود با نیازهای خانواده و مخصوصاً کودکان برآیند. یکی از علل عمده اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان، گسسته شدن روابط خانوادگی یا اختلافات شدید بین اعضای خانواده است. شکی نیست که در ازدواج، سازش دائمی و صبر و گذشت فراوان لازم است. مهم‌ترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از: 1- رشد عاطفی و فکری 2- تشابه مذهبی 3- تشابه علایق ، انتظارات و طرز تفکر 4- تشابه تحصیلی و طبقاتی.[4]

در مورد انتخاب همسر، به منظورایجاد نسل سالم و صالح، احادیث و روایات فراوانی وجود دارد که بسیاری از آنها حاکی از اهمیت قانون وراثت و تاثیر  عامل محیط باشد. پیامبر اسلام برای تولید نسل بهتر، دقیق‌ترین نکات را در امر انتخاب همسر گوشزد فرموده است، که به طور مختصر به برخی از آنها که به بحث ما ارتباط دارد، اشاره می‌شود:

1/2/2- متدین بودن:

 اولاً باید همسر انسان، متدین باشد، زیرا دین می‌تواند انسان را از هرگونه انحراف‌های روحی و اجتماعی مصون دارد؛ ومسلماً زن و مرد با ایمان مطابق موازین و برنامه های دینی فرزند خودرا تربیت کرده  و احساس مسؤولیت نسبت به این امر می نمایند، پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است:  لایَنکَحُ المَرءهُ لِجَمالِها فَلَعَلَّ جَمالها یُریدها و لالمالِها فلعلَّ مالَها یطغیُها، وانکحُ المَرءهِ لِدینِها»[5] ؛با زن نباید صرفاً به خاطر زیبایی او ازدواج کرد ، ممکن است همین زیبایی او را به پستی و ابتذال سوق دهد ، ونه صرفاً برای مال و ثروتش چون ممکن است مال هم او را طاغی و سرکش سازد. با زن، صرفاً به خاطر دین او ازدواج کن.

2/2/2- حسن خلق

حسن خلق مبدأ اساسی پرورش نسل سالم است، و این اصل چه در دوران جنینی وشیرخوارگی، وچه در دوران تربیت کودک در خانواده ،اثرمستقیم ویا غیر مستقیم  دارد. [6]

3/2/2- اصالت خانوادگی

 همسر انسان باید از خانواده اصیل و تربیت شده ونجیب باشد. زیرا او بهتر می‌تواند کودکان را تربیت کند. اگر زن، خود ، فاقد تربیت باشد نمی تواند فرزندخوب پرورش نماید. رسول اکرم (صلی الله لیه وآله و سلم)می فرماید: «اِیّاکُم وَ خَضراءِ الَدَمن قیلَ و ماخضراءُ الدَمَن ؟ قالَ المَرأه الحسناء فِی المَبنت السُوء»[7] از سبزه ها (وزن های زیبا) که در میان کثافات وپلیدی‌ها می‌رویند بپرهیزید . پرسیدند : سبزه‌های مذکور چیست؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زن زیبایی است که در محیط پست وآلوده پرورش یافته باشد.

پیامبر(ص) فرمود: انکحوا الاکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنطفکم[8] به هم شأن خود زن بدهید و از هم‌شأن خود زن بگیرید و برای نطفه‌های خود (جایگاهی مناسب) انتخاب کنید.

شخصی از امام حسن(ع) در باره ازدواج خترش پرسید. امام فرمود:«زوجها من رجل تقی، فانه ان احبها اکرمها و ان ابغضها لم‌یظلمها او را به ازدواج متقی درآور؛ زیرا اگر او را دوست بدارد او را احترام خواهد کرد و اگر او را دوست ندارد، به او ستم نخواهد کرد.[9]

4/2/2- تشابه تحصیلی و طبقاتی

روانشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که تفاوت میان سطح تحصیلی و طبقاتی یکی از عوامل بسیار مهم اختلافات خانوداگی است. این امر مسلم است که دختر زیبای کارگر کارخانه اگر به ازدواج شخص سرشناس و متمولی درآید دچار مشکلات فراوانی خواهد شد و همین امکان خوشبختی و سعادت او را کم خواهد کرد. بهتر است از ازدواجی که در آن اختلاف تحصیلی خیلی زیاد است برحذر باشیم، زیرا هرچه زن و شوهر از جهات مختلف به هم شباهت بیشتری داشته باشند امکان خوشبختی و سعادتمندی ایشان افزایش خواهد یافت.[10]

3/2- دقت در انتخاب دایه و شیردهنده

حضرت على علیه السلام در مورد تأثیر شیر مادر در حالات روحى کودک فرمود: در انتخاب دایه براى فرزندان کوشش و دقت کنید همچنان که در انتخاب همسر دقت مى کنید زیرا شیر مادر طبیعت کودک را تغییر مى دهد.[11]

مرحوم شهید آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه نورى را در زمان مشروطه به دار زدند. این مجتهد عادل انقلابى، علیه مشروطه غیرمشروعه آن زمان قد علم کرد. با این که اول مشروطه خواه بود, اماچون مـشـروطـه در جـهت اسلام نبود، با آن مخالفت کرد. عاقبت او راگرفتند و زندانى کردند. شیخ پـسرى داشت، این پسر، بیش از بقیه اصرار داشت که پدرش را اعدام کنند. یکى از بزرگان گفته بـود، مـن بـه زندان رفتم و علت را از شیخ فضل اللّه نورى سؤال کردم . ایشان فرمود: خود من هم انتظارش را داشتم که پسرم چنین از کار درآید. چـون شـیخ شهید, اثر تعجب را در چهره آن مرد دید، اضافه کرد: این بچه در نجف متولد شد. در آن هـنگام مادرش بیمار بود, لذا شیرنداشت، مجبور شدیم یک دایه شیرده براى او بگیریم . پس از مـدتى که آن زن به پسرم شیر مى داد، ناگهان متوجه شدیم که وى زن آلوده اى است، علاوه بر آن از دشمنان امیرالمومنین (ع ) نیز بود.... کـار ایـن پـسـر به جایى رسید که در هنگام اعدام پدرش کف زد. آن پسر فاسد، پسرى دیگر تحویل جامعه داد به نام کیانورى که رئیس حزب توده شد.[12]

4/2- منع ازدواج با اقارب و همخون:

 اسلام ازدواج با عده‌ی از اقارب را ممنوع دانسته و در برخی موارد به منظور ارشاد مردم برای ساختن و پروردن نسل سالم، راهنمایی کافی کرده است و ازدواج با فامیل‌هایی نزدیکی را که حرمت شرعی هم ندارد صحیح نمی‌داند و پیامبر فرموده است: «لاتنکحوا القرابه القریبه فان الولد یخلق ضاویاً» با خویشاوندان نزدیک ازواج نکنید زیرا فرزندی (که از آن به ثمر می‌رسد) نحیف و ضعیف خواهد بود.[13]

از نظر علمی اینطور است که اگر سلامتی طرفین تا چند پشت معلوم و صفات خانوادگی آنان شایسته می‌بود، ازدواج با خویشاوندان موجب تقویت صفات خوب خانوادگی می‌شد ولی چون دانستن سلامتی اجداد غیرممکن است باید ازدواج میان خویشاوندان نزدیک ممنوع گردد؛ زیرا بعضی از بیماری‌های مخفی در افراد وجود دارد که در شرایط خاصی ظاهر می‌شود. بهر حال زیان‌های ازدواج نزدیک و خانوادگی ، امروز کاملاً آشکارشده و شکی برای آن باقی نمانده است و پیامبر اسلام ص از پیش این حقیقت را برای مردم گوشزد کرده است. بهرحال باید دانست که ازدواج‌های نزدیک نتایج شوم و پشیمان کننده‌ی دارد.[14]

یکى از مشکلات که در مورد ازدواج‌هاى فامیلى وجود دارد، امکان وجود ژنهاى مغلوب است که اگر در هر یک از زوجین باشد، فرزندانشان ممکن است بیمارى اصلى و شدید را بروز دهند. در این جا همکارى دقیق پزشک و زوجین بسیار لازم است. اگر در این فامیل، شکّى بر بیماریهاى ژنتیک مغلوب باشد، نباید ازدواج صورت گیرد. اما در صورتى که هیچ گونه شکّى بر بیماریهاى ژنتیکى و فامیلى نباشد، ازدواج فامیلى بلامانع است. در صورتى که برحسب پیشینه‌اى که گرفته می‌شود سرنخهایى به دست آمد، بر حسب آن سرنخها، پزشک بایستى آزمایشهایى در این باره انجام دهد و در این مورد، نباید آزمایشهاى بی‌مورد، که فقط اتلاف وقت و ضرر اقتصادى به دنبال دارد، انجام شود.[15]

5/2- منع از زادواج با احمق

در تعالیم اسلام تأکید بسیار بر انتخاب همسر دیده می‌شود، که بخشی ازین تأکیدات به منظور فراهم آوردن زمینه مناسب برای پرورش فرزندان سالم از ابعاد روانی، اخلاقی و دینی است. برای نمونه ازدواج با فرد دارای بهره هوشی پایین[16] یا دچار روان گسستگی نهی شده و دلیل آن تأثیر چنین افراد در نسل آینده بیان شده است. در صورت ازدواج با این افراد، نیز توصیه شده است که بدنبال تولید نسلی از آن‌ها نباشید؛ زیرا که فرزندان سالمی نخواهند داشت. [17] ایاکم و تزویج الحمقاء فان صحبتها بلاءٌ و ولدها ضیاع» از ازدواج با زنهای احمق و کم هوش اجتناب کنید، زیرا مصاحبت با آن‌ها ناگوار و فرزندی که از او متولد می‌شود تباه و بی‌ارزش است.[18]

علاوه برچنین مواردی که پیشگیری از تولید فرزندان ناسالم را مورد توجه قرار داده، متون اسلامی به ارتقای توانایی‌های نسل آینده توجه خاص دارد. بخشی از کلمات اولیای دین تأثیر وراثت را با کلمات «عرق» خاطرنشان کرده است. عرق به معنای اصل و بن هر چیز، از جمله اصل مردم است[19] «فان العرق دساسٌ» عرق در فرزند تأثیر بسیار دارد «فانه ولدک و لم‌یأتک الا من عرق منک او عرق منها» و خصوصیات فرزند جز از عرق پدر یا عرق مادر نیست.[20]

اگر والدین از نظر روانی مسأله داشته باشند به احتمال زیاد کودکان مسأله‌دار تحویل اجتماع خواهند داد. طبق آمار، 66% کودکان مسأله‌دار آمریکایی به مادرانی تعلق دارند که از اختلال های روانی رنج می برند، 47% کودکان مسأله دار در خانواده‌هایی هستند که تنها پدر اختلال عاطفی دارد. اما وقتی پدر و مادر هردو اختلال دارند، در 72 درصد موارد کودکان آن‌ها نیز اختلال پیدا می‌کنند. این درصد دو برابر درصد کودکان مسأله‌دار در خانواده‌های عادی است. مادرانی که از افسردگی رنج می‌برند، در مقایسه با مادران دیگر، با فرزندان خود کمتر روابط عاطفی برقرار می‌سازند، کم‌تر بردباری نشان می‌دهند و حتی کودکان را تنبیه می‌کنند. کودکان خردسالی که مادران شاد دارند، روابط عاطفی محکم‌تری نشان می‌دهند و با بهداشت روانی بهتری جلوه می‌کنند[21]



[1] - سادات، محمد علی، راهنمای پدران و مادران و شیوه‌های برخورد با کودکان، صص21و22.

[2] - ر.ک. واین دایر، ترجمه توران مالکی، چه کنیم تا فرزندان خوشبختی داشته باشیم، ص44.

[3] - میلانب‌فر، بهداشت روانی، ص93.

[4] - عباسی اول، کریم، مقاله‌ی در باب بهداشت روان، http://www.brentineslamabad.blogfa.com/post/61

[5] - . محجه البیضا ، ج 2 ، ص 47.

[6] - ر.ک. حجتی،سید محمدباقر ، اسلام و تعلیم و تربیت، صص 93-91.

[7] - .... محجه البیضاء ،ج 2 ، ص 52.

[8] - حر عاملی، وسایل الشیعه، ج14،ص29 ش3.

[9] - حسینی‌زاده، علی، سیره تربیتی پیامبر و اهلبیت، ص52.

[10] - شاملو، سعید، بهداشت روانی، ص64.

[11] - وسائل الشیعه ، ج 21، ص 468.

[12] -  صد حکایت تربیتی، نرم افزار عروج. و پاک‌نیا، عبد الکریم، حقوق متقابل  والدین و فرزندان، بانک نرم افزاری عروج.

[13] - ر.ک. حجتی،سید محمدباقر، همان به نقل از محجه البیضا، ص53.

[14] - ر.ک. حجتی، سید محمد باقر، همان، صص 93 تا 95.

[15] - ر. ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان، بانک نرم‌افزاری عروج.

[16] - روایات مربوط به ازدواج با افراد احمق (حر عاملی، وسایل الشیعه، ج14، ص56.)

[17] - سالاری فر و همکاران، همان به نقل از: طبرسی، مکارم الاخلاق، ص354.

[18] - حجتی، سید محمد باقر، اسلام و تعلیم و تربیت، ص89 به نقل از: تفصیل وسایل الشیعه، ج3، ص6.

[19] - سالاری‌فرد و همکاران، همان، به نقل از: لغتنامه دهخدا، واژه عرق؛ مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص196.

[20] - ر.ک. سالاری‌فر و همکاران، بهداشت روانی، ص305.

[21] - ر. ک. گنجی، حمزه، بهداشت روانی، ص129.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۴
محمد نعیم اکبری

نحوه ارتباط والدین و فرزندان

روانشناسان نحوه ارتباط والدین با فرزندان و شیوه‌های تربیتی آن‌ها را به سه دسته طبقه‌بندی کرده‌اند: 1-والدین سهل گیرPermissive Parent، 2- والدین سخت گیرauthoritarian، 3- والدین مقتدرauthoritative، که برخی عنوان‌های مستبد و قاطع و اطمینان بخش را برای دسته دوم و سوم برگزیده‌اند.[1]

والدین سهل‌گیر گرم هستند و درخواست و انتظارات کمی از فرزندان دارند، به آنان اجازه می‌دهند بی هیچ قیدوبندی احساسات و تکانش های خود را ابراز کنند،، فعالیت های کودکان را تحت اشراف ندارند و به ندرت کنترل مناسبی بر رفتار آنان دارند. والدین سخت گیر، الگوهای سختگیرانه‌ای دارند که بسیاری از قواعد را بر فرزندان تحمیل نموده و انتظار اطاعت دقیق از آنان دارند، به ندرت برای فرزندان چرایی لزوم پیروی از قواعد را توضیح می‌دهند و اغلب از شیوه‌های اعمال فشار استفاده می‌کنند. والدین مقتدر، شیوه منعطف دارند که در آن به فرزندان آزادی عمل داده، در عین حال محدودیت‌هایی را برای آنان اعمال نموده و برای این روش ادله‌ای را برای فرزندان ارائه می کنند. آنان پاسخگوی نیازها و دیدگاه‌های فرزندان هستند و فرزندان را در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی دخالت می دهند. آنان در صورت لزوم از اعمال قدرت استفاده می کنند، البته برای این کار نیز استدلال ارائه می‌دهند.[2]

پافشاری در انجام تکلیف و موفقیت یکی از روش‌های فرزندپروری است که گاهی به آن روش قاطعانه و مقتدرانه می‌گویند، والدین قاطع با محبت‌اند ولی معیارهای روشنی دارند و از فرزندان انتظار رفتار درست دارند. آشکار است که باید چنین انتظاراتی با سطح رشد کودک تناسب داشته باشد. والدین قاطع کودکان را وادار به اجرای قوانین می‌کنند و گاهی هم متوسل به تنبیه می‌شوند ولی علل قوانین را توضیح می دهند و در ضمن از کودکان می خواهند که در تنظیم قواعد خانه سهیم باشند. برای مثال، اگر کودکی چندین بار وسط خیابان بپرد و پدر و مادر قاطع هربار جلو او را می گیرد و توضیح می‌دهد که چرا نباید این کار را بکند. اگر این کودک باز هم به این رفتار ادامه داد پر یا مادر او را به اتاقش می‌فرستند و بدین‌ترتیب کودک را تنبیه می کنند. هرچند که والدین قاطع نسبتاً صریح هستند ولی فرزندان را تشویق می‌کنند که «جوابTalk back» آنان را بدهند. به این معنا که آنان ارتباط متقابل را تشویق می‌کنند.[3]

ضد این روش، روش مستبدانهauthoritarian،  است. والدین مستبد نیز صریح‌اند ولی آنان خواهان اطاعت کورکورانه و احترام به مراجع قدرت‌اند. آنان به کودک اجازه جواب دادن نمی‌دهند و گفتگو را تشویق نمی‌کنند و در ضمن چندان هم مهربان نیستند. روش دیگر سهل‌گیرانهPermisive، نامیده می‌شود. والدین سهل‌گیر چندان متوسل به تنبیه نمی‌شوند و در ضمن چندان قاعده و قانونی در خانه ندارند تا بچه را وادار به اطاعت کنند. از بچه‌ها چندان انتظار رفتار معقول ندارند و به کودکان اجازه می‌دهند که خودشان نظم و ترتیب به کارشان بدهند.

مطالعات طولی و مقطعی نشان می دهند که موفقیت زیاد در مدرسه با روش‌های فرزندپروری قاطعانه ارتباط دارد. در یک مطالعه وسیع معلوم شد که کودکان دبیرستانی بسیار موفق که نمره بالایی داشتند، والدینشان روش قاطعانه داشتند. کم‌ترین نمره متعلق به دانش‌آموزانی بود که والدین مستبد داشتند.[4] در یک بررسی دیگر رفتار مادر با فرزندان پیش مدرسه‌ای آنان مشاهده شد و کوکان در مهد کودک و در کلاس ششم پیگیری شدند. کودکان موفق مادرانی داشتند که از آنان توقع رفتار عاقلانه داشتند و به طور مؤثری با فرزندانشان ارتباط برقرار می کردند و مهربان بودند.[5] مادران کودکان موفق رفتار فرزندان خود را کنترل می‌کردند، البته همراه با توضیح و استدلال و گوشزد عوافب آن. برای مثال، اگر کودک غذا نمی‌خورد مادر می‌گفت، «اگر غذا نخوری سالم و بزرگ نمی‌شی». مادران کودکان ناموفق غالباً متوسل به روش‌های مستبدانه می‌شدند مانند تهدید به زدن کودک.[6]

12/1- خانواده و بهداشت روانی فرزندان در گستره تحول

بیشتر مباحث بهداشت روانی در متون تخصصی، به مسایل بزرگسالان اختصاص دارد. نگاه تحولی به بهداشت روانی افراد و بررسی مسایل عاطفی پیش از تولد تا بزرگسالی، نقش مهمی در سلامت شخصیت و پیشگیری از اختلالات روانی دارد. ویژگی روانی مراحل کودکی تا نوجوانی، نوعی رشدنایافتگی است و این امر موجب می‌شود آنان نیازمند راهنمایی و کمک بیشتری برای تأمین بهداشت روانی باشند. از طرفی وابستگی بسیار افراد به خانواده، بررسی مسایل بهداشت روانی آن‌ها را بیشتر با مسایل خانوادگی و نحوه تعامل در بستر خانواده مربوط می‌کند. لازم است وظایف و مناسبات والدین با فرزندان مبتنی بر اهداف بهداشت روانی و ویژگی‌های شخصیت سالم مورد بررسی قرار گیرد. یکی ازین اهداف پیشگیری از بروز مشکلات روانی است.[7]



[1] - - سالاری‌فر و دیگران،همان، ص316. به نقل از: ماسن، رشد و شخصیت کودک ص499.

[2] - سالاری‌فر و دیگران،همان، ص317. به نقل از: Shaffer, D. R., Developmental Psychology, p.592.

[3] - ر.ک. ماسن و دیگران، زشد و شخصیت کودک، ص407.

[4] - ر.ک. ماسن و دیگران، همان، ص407، به نقل از: دورنیاخ، ریتر، لیدرمن، رابرتز و فرالی 1987.

[5] - ر.ک. ماسن و دیگران، همان، ص407. به نقل از: هس، هالودی، دیکسون، پرایس،1984.

[6] - ر.ک. ماسن و دیگران، همان، ص408. به نقل از: هس، مک دویت، 1984، ص202.

 

[7] - ر ک. سالاری‌فر و دیگران، بهداشت روانی، ص302 و303.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۱
محمد نعیم اکبری

اثرگذاری والدین بر فرزندان

والدین تأثیر فروانی بر سلامت روان فرزندان و عدم آن داشته و لازم است قبل از هرچیزی به فکر سلامت خویش بوده و کنترل بر رفتار و گفتار خود داشته باشند و برای تأمین سلامتی خویش هرکاری که لازم باشد انجام دهند. زیرا هر نوع اختلال موجود در والدین برای فرزندان مشکل‌ساز خواهد بود.

تحقیق که به مدت شش سال بر روی 693 خانواده آمریکایی انجام گرفته، نتایج زیر را نشان داده است: 66% کودکانی که اختلال عاطفی نشان می‌دهند، به مادرانی تعلق داشتند که از نظر روانی بیمار بودند؛ در خانواده‌هایی که تنها پدر نشانه‌های اختلال‌های عاطفی داشت، 47% کودکان اختلال داشتند؛ 72% کودکان مسأله‌دار در خانواده‌هایی بودندکه پدر و مادر هردو اختلال داشتند و این درصد دو برابر اختلال روانی کودکانی بودکه در خانواده‌های ان‌هااز این نوع اختلال‌ها دیده نشده بود(وندر زندن،[1] 1996)

افسردگی یکی از والدین رایج‌ترین مشکل رفتاریی است که ممکن است در کودکان اثر گذارد. نشانه‌های افسردگی شامل احساس غم و بدبختی، از دست دادن علاقه نسبت به فعالیت‌های روزمره و معمولی، اختلال درخواب، کاهش وزن، فکر کردن در باره خودکشی، احساس عجز و بیچارگی و بی‌ارزش بودن است. هنگامی که والدین دچار افسردگی می‌شوند، اغلب ارتباط کمتری با فرزندان دارند، کمتر بر کارهایشان نظارت می کنند و با بی‌حوصلگی و تندخویی با آنان رفتار می کنند، واکنش تند و عصبی نشان می‌دهند در ضمن والدین افسرده وقتی احساس بدبختی و بیچارگی می کنند، نمی توانند رفتار مثبت و باثباتی نسبت به کودکانشان داشته باشند. لذا احتمال داشتن فرزندانی با مشکلات رفتاری و عاطفی در خانواده‌هایی که در آن‌ها یکی از والدین از افسردگی رنج می‌برد، بسیار زیاد است. والدین باید برای مبارزه با افسردگی خود از متخصصان کمک بگیرند تا ازین طریق خطر ابتلای کودکانشان به اختلالات رفتاری و عاطفی را کاهش دهند. بسیاری از افسردگی‌ها به روش‌های درمانی جدید پاسخ مثبت می‌دهند و هنگامی که افسردگی پدر یا مادر تا حدودی برطرف می‌شود، مشکلات کودکان را نیز به نحو مؤثری حل می‌کند.[2]

2/13/2- الگو بودن والدین.

کودکان، در محیط خانواده، قاعدتاً از دو راه آموزش می‌یابند:یکى از راه گفتار والدین، و دوم از راه اعمال والدین.اما باید توجه داشت که کودک، بیشتر تحت تأثیر اعمال والدین است تا تحت تأثیر گفتار. البته، تذکر عالمانه و با روش منطقى خوب است، اما پدر و مادر باید سعى کنند به طور هماهنگ، در عمل خود، ودک را آموزش دهند.تذکرها باید در محیطى دوستانه، منطقى، و آرام صورت گیرد هرگونه خشونت و برخوردهاى مقطعى، ناصواب است و حتى نتیجه معکوس دارد.[3]

عده‌ی زیادی از اولیا و مربیان نمی‌دانند که کودکان و نوجوانانی که با آن‌ها سر وکار دارند، مانند دوربین عکاسی از تمام لحظات خوب، بد، زشت و زیبای آن‌ها در ذهنشان فیلم و عکس تهیه می کنند و به طور طبیعی به چنین رفتارهایی گرایش پیدا می کنند. بر این اساس لازم است مشکلات روحی و روانی کودکان و نوجوانان نیز مانند خوراک، پوشاک و بهداشت آن ها مورد توجه قرار گیرد.[4]

والدین در درجه اول باید در تمام برخوردهایی که با جنبه‌های گوناگون زندگی دارند، نگرش خوشبینانه و مثبت داشته باشند، باید نمونه یک انسان زنده باشند. اگر می‌خواهند بچه‌ها اعتماد به نفس داشته باشند باید تصویر انسانی که برای خود ارزش و اهمیت قایل است به فرزندان خود منتقل کنند، در درجه اول، زندگی شان باید از انسجام و قوامی برخوردار باشد تا بتوانند نمونه و الگوی قابل اعتباری در اختیار فرزندان خود قرار دهند. برای کودکی که نگرشی منفی نسبت به زندگی دارد، هیچ درمانی مهم‌تر از نشان دادن دیدگاهی مثبت نیست. برای بچه‌ی که انگیزه‌ی ندارد هیچ جوابی مهم‌تر از یک مربی دارای انگیزه نیست. بچه عصبی بهترین پاسخ را از یک مربی آرام و خونسرد دریافت می‌کند، یک بچه خشمگین بهترین جواب را از شخص صبور و دوست داشتنی دریافت می‌کند و بالاخره محرک کودک بی‌حال و بی‌تحرک، شخص فعال و پرتحرک است. والدین هرچه در مورد فرزندان خود آرزو دارند همان را در مورد خود عملی سازند، حتی اگر از جمله افرادی هستند که نتوانسته‌اند به نقاط ضعف خود غلبه کنند، و احساس می‌کنند خیلی باید روی خود کار کنند، می‌توانند از همین امروز مراقب رفتار و گفتار خود با بچه‌ها باشند. برای نمونه می‌توانند بکوشند تمام جملاتی که بوی منفی‌گرایی و منفی بینی می‌دهند را از سخنان خود حذف کنند.[5]

مشاهده رفتارهای ناسالم والدین می‌تواند برای کودکان و نوجوانان بسیار زیانبار باشد. وقتی کودک می‌بیند که والدین او دروغ می‌گویند، مواد مخدر مصرف می‌کنند، الکلی هستند، رفتارهای ضد اجتماعی دارند و در خانه خشونت به کار می‌برند، مسلماً یاد می‌گیرند. حتی کودکان عادات غذایی خود را از والدین یاد می‌گیرند. بسیاری از اختلال‌های خفیف رفتاری را نیز والدین به فرزندان می‌آموزند، مثل وسواس، اضطراب، ترس از تنهایی، انزوا، خود بزرگ‌بینی و غیره. تحقیقات نشان می‌دهد که مشاهده رفتارهای خشونت امیز والدین، ظهور رفتار خشونت‌آمیز از طرف کودک را، به شیوه‌های مختلف، مساعد می‌کند، زیرا کودک در درجه اول، مهارت‌های پرخاشگری را یاد می‌گیرد، و در درجه دوم، از بازداری آن‌ها خودداری می‌کند. حتی معلوم شده است که مشاهده‌ی رفتار خشونت‌آمیز، تحمل کودک در مقابل خشونت‌های زندگی واقعی را بیشترمی‌کند.[6]

والدین می‌توانند برای کودک خود نقش بهترین معلم و الگو را به عهده داشته باشند. کودک از والدین خود، خصوصیات اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی و دیگر گرایش‌ها و نگرش‌ها را می‌آموزد و در این زمینه‌ها از آنان تقلید می‌کنند. این که مردم در قضاوت‌های خود، رفتارهای مختلف کودک را به حساب پدر و مادر کودک می‌گذارند، حاکی از واقعیتی است که از مطالعات فراوان بدست آمده است.[7]

کوپر اسمیت، نتیجه مطالعات و تحقیق خود را این گونه بیان کرده است: «پسرانی که از عزت نفس بالایی برخوردارند، معمولاً دارای والدینی هستند که اعتماد به نفس، ثبات هیجانی و اتکای به خود از ویژگی‌های شحصیتی آنان به شمار می‌رود و در اعمال و پرورش فرزندان، بین آنان و فرزندانشان توافق کاملی مشاهده می‌شود[8]

برای روشن شدن الگوبرداری از والدین مثالی میاوریم. بارها اتفاق می‌افتد که دختربچه‌ها با پسربچه‌ها دعوا می‌کنند و به یکدیگر ناسزا می‌گویند. وقتی از آن‌ها پرسیده می‌شود که چرا دعوا می‌کنند و به یکدیگر ناسزا می گویند، پاسخی که شنیده می‌شود این است: «دعوا نمی کنیم، مامان و بابا بازی می‌کنیم او بابا من مامان هستم!» ممکن است به این پاسخ لبخند بزنیم، اما باید بپذیریم که بیانگر وضعیت اکثر خانواده‌ها است و جای تأسف دارد.[9]

3/13/2- اصطکاک و بهم خوردگی میان والدین

مشاجره‌ها و اختلافات خانوادگی هرچند به طلاق و فروپاشی خانواده منجر نشود، آثاری نامطلوب بر مولفه‌های سلامت روانی اعضای خانواده دارد. از آنجا که زن و شوهر با دو جنسیت متفاوت از دو خانواده با خصوصیات فرهنگی مختلف هستند، بروز اختلافات بین آن‌ها امر اجتناب ناپذیر است.. در این شرایط آنچه مهم است حل مشکل به شیوه معتدل و منصفانه است، در غیر این صورت تکرار و ادامه این تعارض‌ها آسیب‌های جدی به همسران و فرزندان در خانواده وارد می‌شود. بروز اختلالات روانتنی، از عوارض تعارض‌های خانوادگی است. در اثر بروز مشکلات جدی زناشویی، بچه‌ها دست‌کم در کوتاه‌مدت در روابط با والدین احساس امنیت نکرده و مشاهده بحث و جدل تلخ، ناتمام و حل ناشدنی والدین برای بچه‌ها بسیار پریشان کننده است.[10]

به‌هم خوردگی میان والدین، سبب به هم خوردن انضباط و تقسیم خانواده به دو اردوی دشمن می‌شود و هریک از پدر و مادر، فرزندان خود را علیه دیگری تحریک و به نافرمانی از دیگری وادار می‌کند و چون کودک از تشخیص حقیقت و اینکه حق با کدام طرف است عاجز می‌باشد بنا براین، همواره دچار اضطراب و دلهره خواهد شد و زشت‌ترین و ناپسندیده‌ترین صفت یعنی تملق و چاپلوسی در او به وجود خواهد آمد. کودک نیازمند تحسین و محبت پدر ومادر است و اگر میان آن دو بهم بخورد این احتیاج کودک- که از مهم‌ترین احتیاجات روانی او به‌شمار می‌رود- ارضا نخواهد شد و در نتیجه بزرگترین لطمه روانی را بر او وارد خواهد ساخت.[11]

دعوا و زدوخورد عمل بدی هست و هر بار که صورت می‌گیرد، احساسات ناخوشایند و ناراحت کننده‌ای بر فرد چیره می‌شود که شیرازه حیات را از وی بیرون می کشد. هر بار که زد و خورد اتفاق می‌افتد بچه‌ها بیش از همه کس دچار رنج و ناراحتی می‌شوند و در این برخوردها و زشتی‌ها، نفرت‌ها و کینه هایی بیرون ریخته می‌شود که در مواقع عادی کوچکترین تمایلی به ابراز و نشان دادن آن نیست. در واقع نزاع همیشه به گسستگی ارتباط‌ها، جدایی جدل کنندگان، واکنش‌های شدید جسمی از قبیل بالا رفتن فشار خون، سر درد، بی خوابی و حتی زخم معده ناشی از تنش و فشار عصبی منجر می‌شود. و فوق العاده مخرب بوده و یکی از عذاب‌آور ترین بخش‌های زندگی خانوادگی به شمار می‌آید.[12]

در خانواده‌هایی که تضاد و کشمکش زیاد است، همبستگی و مراقبت خانوادگی در حد بسیار پایین می‌باشد، در واقع در چنین خانواده‌هایی میزان مراقبت، نگهداری و مواظبت والدین در حد کافی نبوده است. این امر ارتباط بسیار زیادی با وجود دوستان و همسالان منحرف نوجوان دارد. عدم مراقبت و مواظبت و وجود دوستان و همسالان منحرف باعث به وجود آمدن رفتارهای مشکل‌آفرین می‌شود. علاوه بر این، وقتی بین کودک و والدین تضاد وجود داشته باشد، کودک به طرف همسالان و دوستان منحرف کشانده می‌شود و این امر باعث می‌شود نوجوان به مصرف مواد مخدر روی آورد.[13]

کودکان غالباً از این که پدر ومادرشان در مواردی خاص روابط ضعیفی با یکدیگر پیدا می‌کنند و یا اینکه بی‌پرده به یکدیگر خشونت نشان می‌دهند، بسیار رنج می‌برند. خانواده‌هایی که در آن‌ها پدر و مادر بی‌پروا در مقابل چشمان فرزندان مدام با یکدیگر دعوا می کنند و بر سر هم فریاد می‌زنند، اثرات متفاوتی بر فرزندان پسر و دختر می گذارند. پسرها ممکن است رفتارهای جامعه‌ستیز[14] مانند پرخاشگری از خود نشان دهند، در صورتی که دخترها مضطرب، گوشه‌گیر و افسرده می‌شوند.[15]

اگر میان اولیاء خصومت آشکار وجود داشته باشد، کودک دچار تعارض و کشمکش روانی می‌شود. بدین معنی که نمی‌داند از کدامیک باید جانبداری کند و یا اینکه حق را به کدام جانب بدهد. در این گونه موارد کودک ممکن است گاهی به سوی مادر و زمانی نیز به جانب پدر روی آورد و گاهی اوقات هم تنها از یک طرف پشتیبانی کند. در صورتی که تنها از یکی از اولیاء طرفداری کند، ممکن است تنفر و حشم دیگری را نسبت به خود برانگیزد و اگر نسبت به هر دو در مواقع مختلف، نظر موافق نشان دهد، باعث ایجاد اضطراب و تشویش و تنش در او خواهد شد. در هر صورت کودک از معامله نفعی نمی‌برد بلکه بالعکس، اثرات عمیق و جبران ناپذیری بر شخصیت او گذاشته خواهد شد.[16]

مناقشات پدر و مادر یکی از مهم‌ترین مسایلی است  که کودک را دچار حالت دوگانگی عاطفی نموده  و او را بر سر دوراهی قرار می‌دهد و به طور ناخودآگاه مجبور به عکس العمل‌های ظاهراً غیرطبیعی می‌نماید.. مردان حشن یا ضعیف، اکثراً کودکان نامتعادل از نظر روانی و شخصیتی دارند. اثر مشاجرات و منازعات والدین در حضور کودکان و نوجوانان به مراتب شدیدتر از جدایی و طلاق است[17]

باید ارتباط والدین به گونه‌اى باشد که امنیت و آرامش را در خانواده، حاکم نماید، تا در محیط امنیت، آموزش و اهداف خانواده و تربیت کودک بهتر عملى شود.پدر و مادر، باید سعى کنند که هماهنگ باشند و تضادّ میان خود را حتى الامکان کم کنند تا هم خود راحت زندگى کنند و هم با کودکان بهتر برخورد کنند.در جرّ و بحثهاى خانوادگى، کودک از نظر روحى، خیلى آسیب می‌بیند.امنیت خانواده، شرط اوّل ارتباط با کودک است.[18]

4/13/2- هماهنگ نبودن والدین در ارتباط با کودک

 پدر و مادر بایدقبل از فرزند دار شدن به خیلی از مسایلی مربوط به فرزندان آگاهی قبلی حاصل نمایند و با آمدن فرزند به دنیا باید به الگوى حق و صواب گردن نهند از جمله مسأله هماهنگی و همدلی و همراهی آنان است که خیلی اهمیت دارد.اما اگر پدر، یک روش را در پیش گیرد و مادر روش ضد آن را، فرزند سردر گم می شود و آسیب می‌بیند. کودکی که در برابر توبیخ مادر با حمایت پدر روبرو می شود، در انجام آن کار راغب‌تر می‌شود و یکی از عوامل عمده عصبانیت و کج‌خلقی و نق‌ زدن‌های فرزندان ریشه در این موضوع داردکه پدر یا مادر در برابر گوشزد یا تنبیه یکی از والدین، خویشتن‌داری لازم را به خرج نمی‌دهد و جانبداری بی‌موقع موجب گستاخی کودک می‌شود[19]

اگر والدین رابطه شاد و محبت‌آمیزی با هم داشته باشند، کودک هم یاد می‌گیرد که به دیگران محبت بورزد و در کارها با دیگران تفاهم و مشارکت داشته باشد. در این صورت هماهنگی و همیاری برایش آسان خواهد بود. احترام پدر و مادر نسبت به یکدیگر سبب می‌گردد که فرزندان هم نسبت به همدیگر و نیز به والدین احترام بگذارند. والدین باید شنوندگان خوبی برای فرزندانشان باشند، زیرا آنان در مدرسه، فرصت کافی برای این که بتوانند همه نظرات و ابتکارات خود را ابراز نموده و احساسات و عواطف خود را تخلیه کنند، ندارند.[20]

5/13/2- نتایج اختلاف والدین

بحث از اختلاف والدین در این فصل باز به این دلیل است که چنانچه والدین نتوانند اختلاف و ناسازگاری را کنار بگذارند، در مورد بچه‌دار شدن دقت نمایند و حتی الامکان تا حصول اطمئنان از ادامه زندگی سالم، از آوردن بچه خوداری کنند؛ چون اختلاف والدین ناسازگاری‌های فرزندان را به دنبال دارد؛ بعضی از علایم این ناسازگاری‌ها به قرار ذیل است:

1-    کودک بندرت در گروه‌های اجتماعی حضور می‌یابد، چون در خانه فرصت ابراز وجود پیدا نمی‌کند.

2-    اغلب نگران و با قیافه‌ای گرفته و افسرده در مدرسه حاضر می‌شود.

3-    از درس و مدرسه لذت نمی‌برد و نسبت به آینده خود بیمناک است.

4-    در اثر کمبود عواطف خانوادگی، عقب‌ماندگی درسی پیدا می‌کند.

5-    به علت بهره‌مند نبودن از محبت در خانه، به افراد منحرف و سرگرمی‌های باطل روی می‌آورد.

6-    بیشتر اوقات ذهنش مشغول مشکلات خانواده و اختلاف بین پدر و مادر است.

7-    احترامی برای والدین خویش قایل نیست، در نتیجه به افراد اجتماع هم با عینک بدبینی نگاه می‌کند.[21]



[1]Vander Zenden, James w.گنجی، همان ص258.

[2]- ر.ک. ساندرز، ترجمه نوشین شمس،برای همه پدرها و مادرها، ص66 و 67.

[3]- ر.ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان.

[4]- ر.ک. اکبری، ابوالقاسم، عوامل ناسازگاری کودکان و نوجوانان، ص3.

[5]- ر.ک. توران ملکی، چه کنیم تا فرزندان خوشبختی داشته باشیم، صص 32 و33.

[6] ر. ک. گنجی، حمزه، همان، ص259.

[7]- ر.ک. ناصر بی‌ریا و دیگران، روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ص855.

[8]- ر.ک. ایمانیان، شهین، عوامل مؤثر در رشد، جزوات روانشناسی دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، شماره 13.

[9]- ر.ک. گنجی، بهداشت روانی، ص157.

[10]- ر.ک. سالاری‌فر و همکاران، بهاشت روانی، صص328 تا330.

[11]- ر.ک. شعاری‌نژاد، روانشناسی رشد، ص156.

[12]- ر.ک. واین دایر، ترجمه توران مالکی، همان، ص238.

[13]- ر.ک. بیگلان و همکارن، مشکلات رفتاری نوجوانان، ص122.

[14]- antisocial behavior ، رفتاری که برای گروه یا اجتماع مضر و مخرب است.

[15]- ر.ک. ساندرز، ترجمه نوشین شمس، برای همه پدرها و مادرها، ص64.

[16]- شاملو، سعید، بهداشت روانی، ص55.

[17]- میلانی‌فر، بهداشت روانی، ص94

[18]- ر.ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان

[19]- ر.ک. عطاری کرمانی، این گونه فرزند تان را تربیت کنید، ص8.

[20]- فرهادیان، رضا، آنچه والدین و مربیان باید بدانند. ص50.

[21]- فرهادیان، آنچه والدین و مربیان بدانند، ص51.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۰
محمد نعیم اکبری