بسم الله

تعلیم و تربیت

اقتصاد اسلامی :: تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت تنها راه نجات افغانستان

تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت تنها راه نجات افغانستان

تعلیم و تربیت

یک ضرب المثل چینی می‌گوید: اگر دیدگاهی داری که یک سال آینده را می‌بینی بذری بیفشان؛ اگر دیدگاهی داری که ده سال آینده را می‌بینی، درختی بکار؛ و اگر دیدگاهی داری که صد سال آینده را می‌بینی، مردم را راهنمایی و هدایت کن. مجسم کنید دنیایی را با پدران و مادران تحصیلکرده که فرزندان آزاد و مستقل پرورش داده‌اند؛ نسلی که بر احساسات خود حاکم است، نسلی که انگیزه‌های عالی، انسانی و سازنده دارد و در جهت تخریب و نابودی که تا کنون بر دنیا حاکم بوده، قدم بر نمی‌دارد. به گفته جان راسکین اصلاحگر اجتماعی انگلیسی: «غنی‌ترین کشور، کشوری است که بیشترین افراد شاداب و شرافتمند را زیر بال دارد». بدون تردید امکان چنین پیشرفتی وجود دارد، یعنی ساختن جهانی با حد اکثر انسان‌های شاد و شرافتمند. گمان نمی‌کنم میراث غنی‌تر از این بتوان پیدا کرد.
نیروی انسانی با دانش و مهارت، ریشه‌ی درخت توسعه و پیشرفت است. منابع انسانی زیربنای ثروت ملت‌ها را تشکیل می‌دهد، سرمایه و منابع طبیعی عوامل تولید‌اند، در حالی که انسان‌ها عوامل فعالی هستند که سرمایه‌ها را متراکم می‌سازند، از منابع طبیعی بهره برداری می‌کنند، سازمان‌های اجتماعی- اقتصادی و سیاسی را می‌سازند و توسعة ملی را جلو می‌برند، به وضوح کشوری که نتواند مهارت‌ها و دانش مردم‌اش را توسعه دهد، و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.
سرمایه‌گذاری در زمنه‌ی نیروی انسانی مهم‌تر و سودمندتر از سرمایه‌گذاری در طرح‌های صنعتی است. برخی بر این باور اند که نازل بودن رشد اقتصادی در جوامع در حال توسعه ناشی از کمبود سرمایه‌گذاری در سرمایه‌های انسانی است.
آیندة هر ملتی را نیروی انسانی آن (دانشمندان، مهندسان، پزشکان، کارگران ماهر و...) تعیین می‌کند، چه این که مواد خام هر کشور را نیروی انسانی آن تغییر داده و قابل استفاده می‌کنند. بدون شک پیشرفت‌ها و عقب‌ماندگی کشورها در کنار عوامل دیگر ریشه در سوابق کاری آن‌ها در عرصه‌ی آموزش و پرورش دارد.

بایگانی

۱۰ مطلب با موضوع «اقتصاد اسلامی» ثبت شده است

شرایط اقتصادی وسلامت روان فرزندان

سطح اقتصادی خانواده حتی در رشد پیش از تولد کودک نیز مؤثر است. مادری که در دوره آبستنی، کاملاً از خود مواظبت می‌کند و زیر نظر پزشک قرار می‌گیرد، رشد نوزادش کاملتر و بهتر از کودکی خواهد بود که مادر، کوچکترین توجهی به بهداشت خود ندارد یا به بیماری‌های گوناگون مبتلا می‌شود و یا مضطرب و ناراحت است. اوضاع اقتصادی خانواده ممکن است به طور غیر مستقیم در شخصیت کودکان تأثیر کند. ترس از گرسنگی و نداشتن پوشاک و پناهگاه، اثر عمیقی در رشد کودک دارد. کودکانی که از تمام وسایل زندگی برخوردارند نسبت به زندگی خوشبین بوده کمتر دچار اضطراب و دلهره می‌شوند. برعکس، کودکانی که حتی از وسایل اولیه زندگی بی‌بهره‌اند و همواره به سبب گرسنگی، سرما، بیماری و... تهدید می‌شوند، زندگی را نسبت به خود یک امر تحمیلی دانسته به همه کس و همه چیز بدبین خواهند شد. کودکی که در خانواده فقیر پرورش می‌یابد همواره در عدم اطمینان خاطر و احساس حقارت رشد می‌کند. خلاصه، یکی از عوامل بسیار مؤثر در شخصیت کودک، چگونگی وضع اقتصادی خانواده است.[1]

تحقیقات تجربی، ارتباط نزدیک وضعیت اقتصادی فرد و بهداشت روانی وی را تأیید می‌کند. قرار گرفتن در شرایط بد اقتصادی، افراد را مستعد بروز مشکلات بهداشت روانی می‌کند، بعلاوه شرایط اقتصادی، رها شدن از بیماری روانی و بازیابی سلامت را بسیار دشوار می‌کند[2]

فقر فرصت تحصیل و مطالعه و کار ورشد استعدادها را از خانواده‌های بی‌بضاعت می‌گیرد و موجب اختلاف در سطح درآمد و فرهنگ می‌شود و از علل پریشانی خانواده‌ها و یزهکاری در فرزندان است. فقدان مسکن، زندگی در زاغه‌ها یا اطاق‌های مخروبه و کثیف، سوء تغذیه و بهداشت ناکافی نیز که با فقر ارتباط دارند از عوامل مهم بزهکاری به شمار می‌آیند.[3]

خانواده‌ه‌ای که بیشتر فرزندان شان به عنوان ناسازگار شناخته شده‌اند، خانواده‌هایی هستند که فقر مالی در آن حاکم است و یا متعلق به مناطق محروم هستند. فرزند به خاطر وضع اقتصادی نامناسب خانواده در همه چیز احساس کمبود می‌کند و این ضعف سبب می‌شود وی در جامعه احساس حقارت کند. چنین شرایطی باعث می شود که کودک و نوجوان گاه علی‌رغم میل خود دست به واکنش بزنند.[4].

تعلق به کشور یا خانواده فقیر را می‌توان گفت که واقعاً بدشانسی است! کودکی که در افغانستان، بنگلادش یا در کشورهای افریقایی به دنیا می‌آید، واقعاً بدشانس‌تر از کودکی است که در کشورهای اروپایی متولد می‌شود. محل قرار گرفتن فرد در سلسله مراتب اقتصادی، بر کل زندگی او و خانواده‌اش آثار بسیار گسترده‌ دارد. حتی کوچکترین فعالیت‌های زندگی روزانه، بر اثر تغییر در وضع اجتماعی- اقتصادی بهم می‌ریزد. تحصیل، رفاقت، شرکت در مسابقات ورزشی، رفت و آمدهای خانوادگی، گردش‌ها و مسافرت‌ها، رسیدگی به خانوداه، روابط زن و شوهر، روابط والدین با فرزندان و بسیاری فعالیت‌های دیگر به رویدادهای اقتصادی وابسته‌اند. اختلال در تک تک این فعالیت‌ها می‌تواند سلامت جسمی و روانی انسان‌ها را به خطر اندازد.[5]

برای کاهش آثار روانی فقر، بر روی فرزندان، علاوه بر کار و تلاش،  به مسأله تنظیم خانواده باید توجه و دقت لازم نمود، زیرا فرزندان علاوه بر نیاز به آب و نان که از قدیم الایام به عنوان رزق مقسوم الهی مطرح بود و این که هرکه دندان دهد نان دهد!، به امنیت روانی، رفاه و خوشی، تحصیل علم و دانش نیز نیاز دارند که معمولا خانواده‌های فقیر را با مشکل مواجه می‌سازد، و راه حل آن اعتدال در تعداد فرزندان خواهد بود.



[1]- شعاری‌نژاد،روانشناسی رشد، ص155.

[2]- سالاری‌فر و همکاران، همان، ص398.

[3]- ر.ک. بیابانگرد، اسماعیل، روانشناسی نوجوانان، ص280.

[4]- ر.ک. اکبری، ابوالقاسم، عوامل ناسازگاری کودک و نوجوان، ص54.

[5]- ر.ک. گنجی، بهداشت روانی، ص96.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۴۴
محمد نعیم اکبری

نحوه ارتباط والدین و فرزندان

روانشناسان نحوه ارتباط والدین با فرزندان و شیوه‌های تربیتی آن‌ها را به سه دسته طبقه‌بندی کرده‌اند: 1-والدین سهل گیرPermissive Parent، 2- والدین سخت گیرauthoritarian، 3- والدین مقتدرauthoritative، که برخی عنوان‌های مستبد و قاطع و اطمینان بخش را برای دسته دوم و سوم برگزیده‌اند.[1]

والدین سهل‌گیر گرم هستند و درخواست و انتظارات کمی از فرزندان دارند، به آنان اجازه می‌دهند بی هیچ قیدوبندی احساسات و تکانش های خود را ابراز کنند،، فعالیت های کودکان را تحت اشراف ندارند و به ندرت کنترل مناسبی بر رفتار آنان دارند. والدین سخت گیر، الگوهای سختگیرانه‌ای دارند که بسیاری از قواعد را بر فرزندان تحمیل نموده و انتظار اطاعت دقیق از آنان دارند، به ندرت برای فرزندان چرایی لزوم پیروی از قواعد را توضیح می‌دهند و اغلب از شیوه‌های اعمال فشار استفاده می‌کنند. والدین مقتدر، شیوه منعطف دارند که در آن به فرزندان آزادی عمل داده، در عین حال محدودیت‌هایی را برای آنان اعمال نموده و برای این روش ادله‌ای را برای فرزندان ارائه می کنند. آنان پاسخگوی نیازها و دیدگاه‌های فرزندان هستند و فرزندان را در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی دخالت می دهند. آنان در صورت لزوم از اعمال قدرت استفاده می کنند، البته برای این کار نیز استدلال ارائه می‌دهند.[2]

پافشاری در انجام تکلیف و موفقیت یکی از روش‌های فرزندپروری است که گاهی به آن روش قاطعانه و مقتدرانه می‌گویند، والدین قاطع با محبت‌اند ولی معیارهای روشنی دارند و از فرزندان انتظار رفتار درست دارند. آشکار است که باید چنین انتظاراتی با سطح رشد کودک تناسب داشته باشد. والدین قاطع کودکان را وادار به اجرای قوانین می‌کنند و گاهی هم متوسل به تنبیه می‌شوند ولی علل قوانین را توضیح می دهند و در ضمن از کودکان می خواهند که در تنظیم قواعد خانه سهیم باشند. برای مثال، اگر کودکی چندین بار وسط خیابان بپرد و پدر و مادر قاطع هربار جلو او را می گیرد و توضیح می‌دهد که چرا نباید این کار را بکند. اگر این کودک باز هم به این رفتار ادامه داد پر یا مادر او را به اتاقش می‌فرستند و بدین‌ترتیب کودک را تنبیه می کنند. هرچند که والدین قاطع نسبتاً صریح هستند ولی فرزندان را تشویق می‌کنند که «جوابTalk back» آنان را بدهند. به این معنا که آنان ارتباط متقابل را تشویق می‌کنند.[3]

ضد این روش، روش مستبدانهauthoritarian،  است. والدین مستبد نیز صریح‌اند ولی آنان خواهان اطاعت کورکورانه و احترام به مراجع قدرت‌اند. آنان به کودک اجازه جواب دادن نمی‌دهند و گفتگو را تشویق نمی‌کنند و در ضمن چندان هم مهربان نیستند. روش دیگر سهل‌گیرانهPermisive، نامیده می‌شود. والدین سهل‌گیر چندان متوسل به تنبیه نمی‌شوند و در ضمن چندان قاعده و قانونی در خانه ندارند تا بچه را وادار به اطاعت کنند. از بچه‌ها چندان انتظار رفتار معقول ندارند و به کودکان اجازه می‌دهند که خودشان نظم و ترتیب به کارشان بدهند.

مطالعات طولی و مقطعی نشان می دهند که موفقیت زیاد در مدرسه با روش‌های فرزندپروری قاطعانه ارتباط دارد. در یک مطالعه وسیع معلوم شد که کودکان دبیرستانی بسیار موفق که نمره بالایی داشتند، والدینشان روش قاطعانه داشتند. کم‌ترین نمره متعلق به دانش‌آموزانی بود که والدین مستبد داشتند.[4] در یک بررسی دیگر رفتار مادر با فرزندان پیش مدرسه‌ای آنان مشاهده شد و کوکان در مهد کودک و در کلاس ششم پیگیری شدند. کودکان موفق مادرانی داشتند که از آنان توقع رفتار عاقلانه داشتند و به طور مؤثری با فرزندانشان ارتباط برقرار می کردند و مهربان بودند.[5] مادران کودکان موفق رفتار فرزندان خود را کنترل می‌کردند، البته همراه با توضیح و استدلال و گوشزد عوافب آن. برای مثال، اگر کودک غذا نمی‌خورد مادر می‌گفت، «اگر غذا نخوری سالم و بزرگ نمی‌شی». مادران کودکان ناموفق غالباً متوسل به روش‌های مستبدانه می‌شدند مانند تهدید به زدن کودک.[6]

12/1- خانواده و بهداشت روانی فرزندان در گستره تحول

بیشتر مباحث بهداشت روانی در متون تخصصی، به مسایل بزرگسالان اختصاص دارد. نگاه تحولی به بهداشت روانی افراد و بررسی مسایل عاطفی پیش از تولد تا بزرگسالی، نقش مهمی در سلامت شخصیت و پیشگیری از اختلالات روانی دارد. ویژگی روانی مراحل کودکی تا نوجوانی، نوعی رشدنایافتگی است و این امر موجب می‌شود آنان نیازمند راهنمایی و کمک بیشتری برای تأمین بهداشت روانی باشند. از طرفی وابستگی بسیار افراد به خانواده، بررسی مسایل بهداشت روانی آن‌ها را بیشتر با مسایل خانوادگی و نحوه تعامل در بستر خانواده مربوط می‌کند. لازم است وظایف و مناسبات والدین با فرزندان مبتنی بر اهداف بهداشت روانی و ویژگی‌های شخصیت سالم مورد بررسی قرار گیرد. یکی ازین اهداف پیشگیری از بروز مشکلات روانی است.[7]



[1] - - سالاری‌فر و دیگران،همان، ص316. به نقل از: ماسن، رشد و شخصیت کودک ص499.

[2] - سالاری‌فر و دیگران،همان، ص317. به نقل از: Shaffer, D. R., Developmental Psychology, p.592.

[3] - ر.ک. ماسن و دیگران، زشد و شخصیت کودک، ص407.

[4] - ر.ک. ماسن و دیگران، همان، ص407، به نقل از: دورنیاخ، ریتر، لیدرمن، رابرتز و فرالی 1987.

[5] - ر.ک. ماسن و دیگران، همان، ص407. به نقل از: هس، هالودی، دیکسون، پرایس،1984.

[6] - ر.ک. ماسن و دیگران، همان، ص408. به نقل از: هس، مک دویت، 1984، ص202.

 

[7] - ر ک. سالاری‌فر و دیگران، بهداشت روانی، ص302 و303.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۱
محمد نعیم اکبری

کمک به فقرا

فقرزدایی در اسلام تکلیف الزامی است و علی(ع) فرمود: «ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء اقوات الفقراء...»[1] خداوند سبحان فراهم آوردن قوت وروزی فقیران را از اموال ثروتمندان واجب کرده‌است. و این مسؤلیت بزرگ بر عهدة توانمندان وثروتمندان قرار گرفته‌است که قرآن‌کریم می‌فرماید: «وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»[2] کسانی که سایل و محروم در اموال آنان حق معلوم دارند . تعالیمی چون انفاق، ایثار،گذشت، تواضع، احسان و...، دستورهایی است که بیشتر برای ثروتمندان و توانمندان، صدق می‌کند. در این نگرش بینوایان در اموال ثروتمندان شریک‌اند.[3] وامام صادق(ع) فرمود: «ان الله تبارک و تعالی اشرک بین الفقراء والاغنیاء فی الاموال»[4] خدای متعال، ثروتمندان و بی‌نوایان را در اموال شریک قرار داد. و امام علی(ع) فرمود: «ان الله عزوجل فرض علی اغنیاء الناس فی اموالهم ، قدر الذی یسع فقراء هم  فان ضاع الفقیر او اجهد او عری فبما یمنع الغنی، فان الله محاسب الاغنیاء فی ذالک یوم القیامه ومعذبهم به... عذاباً الیما»[5] خداوند آن اندازه مال که فقراء را بسنده کند در اموال ثروتمندان واجب کرده است، بنابر این اگر فقیری فاقد توان اقتصادی است و در نداری و سختی به‌سر می‌برد و یا عریان است،  به‌خاطر خودداری توانمندان از ادای حقوق مالی است و خدا آنان را در روز قیامت در این باره بازخواست وحساب‌رسی نموده، به‌شدت عذاب خواهد کرد.

این یک اصل اصیل در شریعت اسلام است که هرفردی با فقر به مبارزه برخیزد، با سلاح خودش یعنی کار وتلاش، اما در این میان آن‌هایی که عاجزاند و قدرت بر کار ندارند، بیوه زنان و اطفال صغیر، پیران و از کارافتادگان، مریضان و معلولان، زمینگیرشدگان و...، اینان چه باید بکنند؟ به حال خودرها شوند؟ یااین که چاره‌ای اندیشیده شده‌است؟ دراسلام برای نجات این گونه افراد از چنگال فقر و بی‌نیاز شدن از ذلت سوال، راه علاجی قرار داده شده‌است و آن عبارت است از: تکفف و تکافل که در بین خانواده‌ها قرارداده شده که قوی، ضعیف را عهده‌دار گردد وغنی فقیر را تحت تکفل قرار دهد و قدرتمند به عاجز رسیدگی کند.[6]

 



[1]- وسایل، 9/ 29/ 3. مستدرک، 7/ 9/ 1. بحار، 93/ 22/ 1. جامع الاخبار، 80. روضه الواعظین، 2/ 454. شرح نهج البلاغه، 19/ 240/ 334. غرر، 371، ح8411. مشکات الانوار، 127. نهج البلاغه، 533/ 328.

[2]- معارج، 24- 25.

[3]- پدیده‌شناسی فقر و توسعه، ج4، ص 335.

[4]- الکافی، 3/ 544. وسایل، 9/ 215، ح11864 و 9/ 219، ح11876. بحار، 93/ 64/ 6. علل الشرایع، 2/ 371/ 95.

[5]- مستدرک، 7/ 8/ 1،ح7492- 6. بحار، 93/ 28/ 1.

- ر. ک: قرضاوی، دکتر یوسف، مشکله الفقر وکیف عالجها الاسلام، ص، 56 . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۵
محمد نعیم اکبری

پرهیز از اسراف و مصرف گرایی

از مصرف‌گرایی باید دوری جست و نظری هم به فقیران و تهی‌دستان جامعه داشت، همان‌های که در حداقل مخارج‌شان گیر مانده‌اند، که مسلماً حق و حقوقی از آنان سلب شده به گرسنگی و فقر دچار شده‌اند، ارتباط مصرف‌گرایی یا گرسنگی و فقر در کلام ائمه(ع) آشکار می‌باشد، در آن‌جای که علی(ْع) می‌فرماید: «...فماجاع فقیر الا بما منع غنی و الله تعالی سائلهم عن ذالک»[1] یعنی هیچ فقیری گرسنه نمی‌ماند مگر این‌که توانگری مانع رسیدن روزی او شود، خدای متعال در این‌باره ایشان را مؤاخذه خواهد کرد. و امام صادق(ع) فرمود: «و ان الناس ما افتقروا و لااحتاجوا و لاعروا الا بذنوب الاغنیاء»[2] یعنی آنچه بر سر ناداران، نیازمندان، گرسنگان و بیرهنه‌گان می‌آید همه در اثر جنایت اغنیا است.

لزوم رعایت اعتدال و میانه‌روی در صرف مال از نظر اسلام یک قانون کلی است که تخطی و تجاوز از آن حتی در خرج مال در راه‌های خیر نیز جایز نیست یعنی تخلف از آن در هر موردی که باشد اسراف است. حضرت باقر(ع) فرمود: این آیه‌ی قرآن « وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»[3] [یعنی اسراف نکنید که خداوند اسراف‌کاران را دوست نمی‌دارد] از لحاظ شأن نزول، در باره مردی از انصار نازل گردیده است که مزرعه‌ی داشت و هنگامی که محصول آن به‌دست می‌آمد همة آن را به مستمندان به‌عنوان تصدق در راه خدا و کمک به آن‌ها انفاق می‌کرد و در نتیجه خود و عایله‌اش معطل می‌ماندند. خداوند این موضوع را اسراف نامید و با تأکید تمام از آن نهی کرد.[4]

هر مسلمانی موظف است از اسراف و تبذیر خودداری نماید، اسراف در لغت به معنای تجاوز از حد است. این واژه عموماً در باره رفتار انسان به‌کار می‌رود برای غیر انسان به‌ندرت به‌کار رفته است، اما در رفتارهای انسان عمومیت دارد و شامل تجاوز از هر حدی می‌شود، یعنی هرگونه زیاده‌روی در رفتارهای اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، اعتقادی، و اقتصادی اعم از فردی و اجتماعی را دربر می‌گیرد. تبذیر به معنای پخش‌کردن و منتشر کردن هم می‌تواند خوب باشد و هم بد باشد، همانند علم و آگاهی که نشر آن هم می‌تواند پرده‌های جهل و نادانی را کنار بزند و هم می‌تواند چراغ در دست دزد شود، چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا. تقسیم اموال همچنین است، می‌تواند خوب یا نابجا و بد باشد، اما تبذیر مفهوم منفی دارد. از این رو به عالم پرحرف و بیهوده‌گو حتی به افشاگر اسرار هم مبذر گفته می‌شود.[5] و در مورد اموال نیز مقصود هدر دادن آن است. دومین ویژگی تبذیر، کاری است که انجام و عاقبت آن روشن نباشد و در زبان عرب دانه‌ی گیاه را بذر و دانه‌افشانی را تبذیر گویند، چون کشاورز نمی‌داند همة دانه‌ها می‌رویند یا نه؟ و ممکن است پرنده‌ای آن را بردارد، و یا کرمی آن را فاسد سازد.[6] بنابر این تبذیر به معنای پخش کردن است، که موجب نابودی شود و یا نتیجه و عاقبت آن معلوم نباشد، بناءً می‌توان اسراف را به زیاده‌روی و تبذیر را به بیهوده‌گی و هدردادن معنا کرد.[7]

مفهوم اسراف و تبذیر در میان مسلمانان روشن بوده و حکم شرعی آن که حرمت باشد نیز معلوم می‌باشد و بدون شک آن یکی از مذموم‌ترین اعمال از دیدگاه اسلام و قرآن است و در آیات و روایات نکوهش فراوان از آن شده و قرآن کریم می‌فرماید: « وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»[8] اسراف کنندگان اصحاب دوزخ و جهنم اند و هر اسراف‌کاری سبب محرومیت انسان‌های بی‌گناهی خواهد شد. به علاوه روح اسراف معمولاً توأم با خودخواهی و خودپسندی و بیگانگی از خلق خدا است، در عین حال بخل و سخت‌گیری و خسیس‌بودن نیز به همان اندازه زشت، ناپسند و نکوهیده است. اصولاً از نظر بینیش توحیدی مالک اصلی خدا است و ما همه امانت‌دار او هستیم و هرگونه تصرفی بدون اجازه و رضایت او زشت و ناپسند است و می‌دانیم او نه اجازه اسراف می‌دهد و نه اجازه‌بخل و تنگ‌چشمی.[9]

معیارهای اسراف و تبذیر چه‌چیزهای می‌تواند باشد تا از آن بتوان پرهیز کرد؟ روشن است که هزینه‌های که موجب نابودی اموال می‌گردد، مانند هدر دادن آب، غذا و...، و هزینه‌های که بیش از مقدار نیاز انجام می‌گیرد، مثل تهیه لباس فاخر و گران‌بها، و برگزاری مجالس پرخرج، در صورتی که فرد از تدارک مخارج روزمرة خود ناتوان باشد. در کل این عرف عام است که محدوده و چارچوبة اسراف را مشخص می‌سازد.

در خیلی از موارد سنت‌های دست و پاگیر قدیمی و جا افتاده در میان مردم، فرد را در وادی اسراف می‌کشاند، همچون مراسم عروسی و ...، امام صادق(ع) فرموده‌اند: «رب فقیر اسرف من غنی، فقلت کیف یکون الفقیر اسرف من غنی؟ فقال: ان الغنی ینفق مما أوتی و الفقیر ینفق من غیر ما اوتی»[10] چه بسا فقیرانی که از ثروتمندان اسرف‌کارتر‌اند، سماعه می‌‌پرسد: چگونه فقیر اسراف‌کارتر از ثروتمند می‌شود؟ پس فرمود: ثروتمند آنچه دارد مصرف می‌کند، اما فقیر خرج می‌کند آنچه را که ندارد. مانند این که یک دانشجو کتابخانه‌ی بزرگ در سطح استادان دانشگاه تهیه کندو و رایج‌ترین نمونه‌ی اسراف فقرا، همین مخارج مراسم ازدواج و مانند آن است و چه بسا زوج‌های جوان که روزهای شیرین شروع زندگی را با وام‌های سنگین مراسم ازدواج تلخ می‌کنند و با برگذاری مراسم و محافل مجلل که فشار هزینه‌ی آن‌ تا مدت‌های طولانی بر دوش افراد خانواده و حتی بر هزینه‌های فردی آن‌ها سنگینی می‌کند، که همه از نمونه‌های بارز اسراف است. و به‌طور کلی چنانچه حضرت علی(ع) می‌فرماید: «مافوق الکفاف اسراف»[11] «کل مازاد علی الاقتصاد اسراف»[12] ‌مصرف بیش از مقدار متعارف برای رفع نیاز انسان اسراف است. بنابر این مقصود از اسراف همان معنایی است که عموم افراد جامعه درک می‌کنند و در فرهنگ عمومی وجود دارد، که شامل هزینه‌های می‌گردد که سبب تباهی و هدر دادن اموال باشد.[13]

در چندین مورد در قرآن مجید به مسأله اسراف اشاره شده و از آن نکوهش گردیده است. اسراف و تبذیر یکی از محدودیت‌ها در مصرف است. قرآن کریم مبذران را برادران شیطان معرفی و به‌شدت مصرف بیش از حد را سرزنش می‌کند. در مقابل آیات متعددی خست و سخت‌گیری را نکوهش می‌کند. آنچه مطلوب است اعتدال بین اسراف و سخت‌گیری بوده و رعایت میانه‌روی نه تنها در مصرف، بلکه در همه‌جا مطلوب است، تا جایی‌که قرآن کریم امت پیامبر را امت وسط می‌نامد. از مجموعه آیاتی که اسراف را سرزنش و آیه‌های متعددی که شیوه‌های مختلف بخل و سخت‌گیری را به‌صورت مستقل و جدا از اسراف، مذمت کرده‌اند، می‌توان اعتدال را نتیجه گرفت. افزون بر این، بعض آیات به رعایت میانه‌روی در مخارج تصریح می‌کنند و برخی حد وسط را به صورت مطلق یا در مواردی، امری مطلوب معرفی می‌کنند.[14] امیرالمؤمنین(ع)  فرمود: «سبب الفقر الاسراف»[15] علت فقر اسراف است. پس در زندگی انسان نباید اسراف باشد و نه اقتار، همان‌طوری که قرآن کریم می‌فرماید: « وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»[16] در تفسیر اسراف و اقتار که نقطه مقابل یکدیگراند، مفسران سخنان گوناگونی دارند، که روح همه به یک امر باز می‌گردد، و آن این که اسراف آن است که بیش ازحد و در غیر حق و بی‌جا مصرف می‌گردد و افتار آن است که کم‌تر از حق و مقدار لازم بوده باشد. در یکی از روایات اسلامی تشبیه جالبی برای اسراف و اقتار و حد اعتدال شده است، و آن این که هنگامی که امام صادق(ع) این آیه را تلاوت فرمود، مشت سنگ ریزه را از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود: این همان اقتار و سخت‌گیری است، سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود که همة آن به روی زمین ریخت، فرمود: این اسراف است، بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود، به گونه‌ی که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش بازماند و فرمود: این همان قوام است، واژة «قوام» بر وزن عوام در لغت به معنای عدالت و استقامت و حد وسط می‌باشد.[17] و بالاخره فرمایش پیامبر(ص) است که فرمود: «التقدیر نصف المعیشة»[18] و علی(ع) فرمود: «قوام العیش حسن التقدیر و ملاکه حسن التدبیر»[19]



[1]- وسایل، 9/ 39. بحار، 93/ 22. شرح نهج البلاغه، 19/ 240. غرر، 371.

[2]- الفقیه، 2/ 7. وسایل، 9/ 13. عوالی اللآلی، 1/370.

[3]- انعام، 141.

[4]- حسین نوری، اقتصاد اسلامی، ص 41 – 42. – وسایل، ج6، ص 139 و 323 و ج15، ص 263.

[5]- ر.ک. المنجد، ص 30.

[6]- ر. ک. معچم مفردات الفاظ قرآن، ص 70.

[7]- محمد علی شاه‌آبادی، مروری بر تجمل و اسراف، ص33.

[8]- غافر، 43.

[9]- مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 15، ص 154.

[10]- وسایل، 9/ 342 و 21/ 558.

[11]- مستدرک، 15/ 272/ 23 ح18217-10. غرر، 359، ح8117.

[12]- مستردک، 15/ 272/ 23.

[13]- شاه‌آبادی، پیشین، ص 41- 42.

[14]- ر.ک. رجایی، پیشین، ص 314.

[15]- مستدرک، 15/ 266/ 21. غرر، ص 359، ح8126.

[16]- مریم، 67.

[17]- مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج15، ص 152.

[18]-  مستدرک، 14/ 17/ 8. بحار، 72/ 60/ 106 و 100/ 238/ 3 و 101/ 73/ 1. امالی طوسی، 614. تحف، 110. کنز الفواید، 2/ 190.

[19]- غرر، 354، ح8084.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۴
محمد نعیم اکبری

کار و تلاش؛ سبک زندگی ایمه ی دین

علی(ع) مردی بود که بیش از هرکسی وارد اجتماع می‌شد، فعالیت‌های اجتماعی و تولید ثروت می‌کرد، ولی ثروت در کف‌اش قرار نمی‌گرفت، ثروت را اند.خته و ذخیره نمی‌کرد، کدام کار تولیدی مشروع است که در آن زمان وجود داشته و علی(ع) انجام نداده است؟ اگر تجارت است او عمل کرده، اگر زراعت، اگر باغ‌داری و درخت‌کاری است او انجام داده، اگر حفر قنوات است او انجام داده است.[1]

شیوه عملی آن‌حضرت اشتغال به اصل کار مفید بود و شکل کار برایش اهمیت نداشت، گروهی چنان می‌پندارند، که کار انسان برای خود، با موقعیت اجتماعی‌اش ناسازگار است، ولی کار در برابر دستمزد با جایگاه اجتماعی‌اش منافات دارد، این پندار با سیرة امام علی(ع) مخالف است، جامعه باید هر کار مفید و سازنده‌ی را با موقعیت و جایگاه اجتماعی افراد سازگار بداند، امام علی(ع) گاه خود به کارگری تن می‌داد و روزگار می‌گذراند «جعت یوماً بالمدینة جوعاً شدیداً فخرجت اطلب العمل فی عوالی المدینه فاذا انا بامرأة قد جمعت مدراً فظننتها ترید بلة فاتیتها فقاطعتها علیه، کل ذنوب علی تمرة فمررت ستة عشر ذنوباً حتی مجلت یدای ثم اتیت الماء فاصبت ثم اتیتها فقلت: بکفی هذا بین یدیها فعدت لی ستة عشرة تمرة، فاتیت النبی(ص) فاخبرته فاکل معی منها»[2] در اطراف مدینه در پی کار بودم، دیدم زنی مقدار کلوخ گرد آورده و می‌خواهد گل کند، با او در برابر هر ظرف آب، یک دانه خرما قرار گذاشتم، شانزده ظرف آب آوردم، تا دستانم تاول زد، پس مقداری آب نوشیدم، ماجرا را با پیامبر(ص) تعریف کردم

ابن ابی‌الحدید نیز در بارة آن‌حضرت می‌گوید و باز هم از آن خرما خوردیم.

امام صادق(ع) در باره حضرت علی(ع) می‌فرماید: «کان امیرالمؤمنین(ع) یضرب بالمر و یستخرج الارضین»[3] علی ابن ابی‌طالب(ع) با بیل زمین را آمادة کشت می‌کرد.: «کان امیرالمؤمنین(ع) یعمل بیده و یحرث الارض و یستقی الماء و یغرس النخل کل ذالک یباشره بنفسه الشریفه»[4] او با دستان خود کار می‌کرد، همواره زمین را آبیاری و کشت می‌کرد و هسته‌ی خرما می‌کاشت.

کار و کوشش، راه و رسم انبیاء الهی و پرهیزگاران است، این نکته را امام کاظم(ع) به یکی از شیعیان خود گوشزد کرده‌اند: «رأیت اباالحسن(ع) یعمل فی ارض له و قد استنقعت قدماه فی العرق، فقلت له: جعلت فداک این الرجال، فقال: یا علی، عمل بالید من هو خیر منی و من ابی فی ارضه، فقلت له: من هو؟ فقال: رسول الله(ص) و امیرالمؤمنین و آبائی(ع) کلهم قد عملوا بایدیهم و هو عمل النبیین و المرسلین و الاوصیاء و الصالحین»[5] زمانی که او حضرت را عرق ریزان مشغول کار دید، پرسید: کارگران و غلامان کجایند؟ حضرت فرمود: «کار و تلاش، سیرة عملی رسول  گرامی اسلام(ص) و امیرمؤمنان و امامان بزرگوار از پدران‌شان بوده‌است و همة انبیاء، پیامبران و صالحان چنین راه و رسمی داشته‌اند.[6] یکی از شیعیان می‌گوید در یکی از روزهای گرم تابستان، در میان گرمای شدید امام باقر(ع) را در زمین‌های اطراف مدینه، عرق‌ریزان مشغول کار دیدم، با خود گفتم، بوم و او را نصیحت کنم، نزد آن‌حضرت رفته و گفتم: آیا سزاوار است که بزرگی از بزرگان قریش در چنین ساعتی در پی طلب دنیا باشد، و اگر در این ساعت و با این حال عمرت تمام شود چه می‌کنی؟ امام(ع) در جواب فرمود: «لو جائنی الموت و انا علی هذه الحال جاءنی و انا فی طاعة من طاعات الله ‌عزوجل، اکف بها نفسی و عیالی عنک و عن الناس و انما کنت اخاف ان لو جائنی الموت و انا علی معصیة من معاصی الله عزوجل، فقلت صدقت یرحمک الله اردت ان اعظک فوعظتنی.[7] اگر در این ساعت مرگ من فرا رسد در حال اطاعت و بندگی خدا برای تذمین و بی‌نیاز ساختن خانواده‌ام از دنیا رفته‌ام، و ترس من این است که در ساعتی مرگم فرا رسد که در حال معصیت الهی باشم، به آن حضرت گفتم: کلام شما منطقی و صحیح است، من خواستم شما را نصیحت کنم، ولی شما با جواب خود مرا پند و اندرز دادید.[8]



[1]- شهید مطهری، حق و باطل، ص130.

[2]- بحار، 41/ 33/ 103 و41/ 266/ 112. کشف الغمه، 1/ 75.

[3]- الکافی، 5/ 74. وسایل، 17/ 37/ 9. بحار، 41/ 37/ 103 و 41/ 51/ 105.

[4]- شرح نهج البلاغه، 15/ 146/ 24.

[5]- الکافی، 5/ 75. الفقیه، 3/ 162/ 35939. وسایل، 17/ 38/ 9/ 21923. بحار، 48/ 115/ 2. عوالی اللآلی، 3/ 200.

[6]- محمد جمال خلیلیان اشکذری، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، ص 93.

[7]- الکافی، 5/ 73. التهذیب، 6/ 325/ 93. وسایل، 17/ 19 / 4. مستدرک، 13/ 11/ 3. بحار، 46/ 287/ 6 و 46/ 350/ 9 و 100/ 8/ 1. الارشاد، 2/ 161. اعلام الوری، 269. کشف الغمه، 2/ 125.

[8]-  خلیلیان، پیشین، ص 94.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۳
محمد نعیم اکبری

کار و تلاش؛ سبک زندگی مطلوب اسلام

فعالیت‌های تولیدی، عنصر اساسی در طلب روزی است، اهمیت و تشویق به کار را می‌توان از آیات متعدد استفاده کرد. قرآن کریم به تصرف در عوامل تولید که خداوند برای بشر خلق کرده، توصیه و به شکر این نعمت‌ها و استفادة درست و مناسب از آن‌ها تأکید و دوری کردن از تصرف در عوامل تولید را پیروی از گام شیطان دانسته و نکوهش می‌کند. خداوند متعال در آیات مختلف با یادآوری این که او منابع و امکانات را برای انسان‌ها آفریده و آن‌ها را مسخر «رام» ایشان قرار داده است، به جیتجو در زمین، بهره‌مندی از منافع آن، آباد کردن و برطرف ساختن نیازهای معیشتی به وسیلة امکانات نهفته در آن تشویق و بیان‌های مختلف، اهمیت آن را گوشزد نموده و می‌کند، بدین‌ترتیب می‌توان پی برد، که اقدام به عملیات تولیدی، امکان دارد، مظهری از مظاهر عبودیت حق باشد و هم‌چنین می‌توان به خطا بودن ذهنیت افرادی متوجه شد که اشتغال به امور معیشت را از قبیل پرداختن به امور مادی و منقطع از دین، و تدین را جدا شدن از مظاهر مادی دانسته و رهبانیت را پیشة خود می‌سازند، قرآن کریم با متذکر شدن این که خداوند نعمت‌ها و منابع را برای شما آفریده است، به جستجو در زمین برای طلب روزی، امر و به تهیه قوه (توان و نیرو) دستور داده خواستار ابادانی در زمین شده و با بیان‌های مختلف، اهمیت تولید و تشویق به آن را گوشزد کرده است.[1]

مجموعه‌ی از آیات به جستجوی روزی و طلب از فضل خداوند امر می‌کند. یکی از شیوه‌های بارز جستجو از فضل خداوند، فعالیت‌های تولیدی به شمار می‌رود، نکتة مهم در فعالیت‌های تولیدی برای گسترش روزی، دامنه‌ی این فعالیت‌ها است، نه تنها خشکی بلکه سراسر زمین و آسمان قلمرو فعالیت‌های تولیدی بشر هست، نمونة آن، آیات تسخیر زمین، آسمان و دریا است، تا بشر بتواند از همه نعمت‌های الهی بهره‌مند شود. نکته‌ی نهفته در تسخیر آسمان و زمین، دریا و کشتی، این است که بشر بدون فن‌آوری لازم نمی‌تواند از این نعمت‌ها بهره‌مند گردد، پس تصرف در آسمان و زمین و بهره‌مند شدن از نعمت‌های آن بدون تولید ابزارهای لازم و وسایل مدرن و فن‌آوری‌های نوین میسر نیست، در واقع تشویق به تولید، ترغیب به فراهم سازی زمینه‌ی تولید نیز هست. « وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ»[2] ما شب و روز را دو نشانه‌ی (توحید و عظمت خود) قرار دادیم سپس نشانه‌ی شب را محو کردیم و نشانه‌ی روز را روشنی‌بخش ساختیم تا (در پرتو آن) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگی برخیزید). بعضی از آیات واژة ابتغاء از فضل الهی را ندارند، ولی به جستجوی روزی سفارش می‌کنند و در آیه‌ی دیگر آبادانی را طلب می‌کند، « وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا...»[3] به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید، معبودی جز او برای شما نیست، اوست که شما را از زمین آفرید و آبادی آن را به شما واگذاشت ...، در واقع قرآن کریم از انسان‌ها خواسته، زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت، بلکه می‌گوید: عمران و آبادی زمین را به شما تفویض کرد، اشاره به این که وسایل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش سهمی ندارید. بدیهی است که طلب عمران حکم تکوینی است نه تشریعی. در تعدادی از آیات با لفظ «کلوا» امر به تصرف در مافی الارض رزق و غیره شده است. در برخی آیات به فراهم سازی زمینة تولید و بالملازمه بر اهمیت و تشویق به آن دلالت دارند، « وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ»[4] (بنا بر معنای عملی تشکر، یعنی استفادة مناسب از نعمت‌ها) مؤیدی بر اهمیت و تشویق به تولید است.[5]

 از تأکیدات مهم اسلام به انسان‌ها، آن است که در هیچ زمانی از زندگی خود، از کار و تلاش باز نایستند، انسان همواره باید در عرصه‌های مختلف زندگی- که بخشی از آن، تلاش برای تأمین نیازهای اقتصادی و معیشتی است- به صورت جدی و مستمر کوشش کند تا در پرتو چنین تلاش‌ها و زحماتی، جامعة دینی، هم از جهت فردی به صلاح دست یابد و هم از جهت اجتماعی به اهداف خود نایل شود. بیان نورانی حضرت رسول اکرم(ص) به خوبی روشن کنندة میزان سعی مسلمان در زندگی خود است، «ان قامت الساعة و فی ید احدکم فسیلة فان استطاع ان لایقوم حتی یغرسها فلیغرسها»[6] یعنی اگر خوشه یا نهالی در دست تو است و قیامت هم در آستانة برپایی است، و چیزی نمانده که بمیری، این نهال را بکار و بمیر. طبق این بیان، انسان تا نفس دراد، باید کار کند و در جامعة اسلامی هرکسی به تناسب استعداد و قابلیتی که دارد، باید تلاش و کوشش کند.[7]

انسان دین باور وظیفه دارد به عمران و آبادی زمین بپردازد و به این وسیله بر بسیاری از خواسته‌های خویش نایل آید، یکی از مهم‌ترین اهرم‌ها در این راستا کار و تلاش سازنده است. کار و تلاش در فرهنگ دین از امور لازم و اجتناب ناپذیر است که همه لحظات زندگی را دربر می‌گیرد، خداوند از انسان بی‌کار بیزار و رو گردان است. امام کاظم(ع) فرمود: «ان الله لیبغض البد الفارغ»[8] خداوند انسان بی‌کار را دشمن می‌دارد. در رهنمودهای دینی، فردی که برای تذمین نیازهای خود تلاش نمی‌کند مورد لعن قرار گرفته است. پیامبر(ص) فرمود: «ملعون ملعون من ضیع من یعول»[9] آنکه عایلة خویش را ضایع سازد ملعون است. سستی، تنبلی و بی‌کاری، جامعه را به شدت آسیب‌پذیر می‌سازد، و انواع فسادها در آن رواج می‌یابد و از علل مهم واپسگرایی است. دین اجازه نمی‌دهد در صورت امکان حتی در سخت‌ترین شرایط از کار و تلاش دست بکشد و به سوال و تکدی بپردازد، کار و تلاش در سلامت جسمی و روانی انسان نقش به‌سزا دارد، راه بهره‌مندی انسان از یافته‌های علمی است، و خود زمینه‌ساز آگاهی به ناشناخته‌ها است، سرمایه‌ی بس گران‌بها است که با آن می‌توان به اهداف مورد نظر دست یافت. کار و عمل عرصه‌ی نمایش قدرت برتر واقعی ملتی بر ملت دیگر است و پیشینه‌های ناخوش‌آیند را می توان با آن جبران کرد و روشن است که انسان سرمایه‌ی جز حاصل تلاش عملی خویش ندارد. هر قدر ملتی در وادی کار و تلاش کوشا باشد، درصد دست‌یابی به کمال‌های مطلوب در آن بیشتر است، از این رو است که اسلام توصیه می‌کند انسان‌ها فرصت‌ها را غنیمت شمارند و از کار و تلاش غفلت نورزند. کار و تلاش سازنده خواست خداوند، سیرة انبیا و بزرگان دین است. امام کاظم(ع) فرمود: «رسول الله(ص) و امیرالمؤمنین، و آبائی کلهم کانوا قد عملوا بایدیهم، و هو من عمل النبین و المرسلین و الاوصیاء و الصالحین»[10] کار و تلاش زن و مرد نمی‌شناسد و در صورت نیاز وقت خاص ندارد، لیکن شایسته است برنامه‌ریزی لازم برای همه فعالیت‌ها به‌عمل آید. و با رعایت اعتدال از افراط‌ها و تفریط‌ها جلوگیری شود. فعالیت‌های کاری می‌بایست خدا پسندانه، حق محورانه، عالمانه و عاقلانه صورت گیرد و با پشتکار ادامه یابد. در یک کلام می‌توان گفت کار گوهر ذاتی انسان را می‌نمایاند، و آن‌که با کار بیگانه است با فرهنگ دین ناآشنا است، فرهنگ دین فرهنگ شور و نشاط است. انسان دینی در هر شرایطی کار و تلاش را رها نمی‌سازد و آن را مایه عزت و کرامت می‌داند و ترکش را خطای بزرگ و سبب بی‌ثمر شدن زندگی انسان می‌پندارد.[11]

بدون شک نوع انسان از طریق کار توانسته است تا بر محیط خود چیره شود، بر طبیعت تسلط یابد، معیارهای برای رفتار خود ابداع نماید و قوانین حاکم بر روابط اجتماعی و زنگی عاطفی خود به وجود آورد، مسلماً جوانب تیره و منفی در بعض کارها وجود دارد، که باید به آن‌ها توجه شود، لیکن عادلانه است که بگوییم تمام فرهنگ بشر محصول کار است، و مادامی که بشر هست کار هم هست.[12]

در اسلام بیکاری مردود و مطرود است و کار به عنوان یک امر مقدس شناخته شده است، در زبان دین وقتی می‌خواهند تقدس چیزی را بیان کنند به این صورت بیان می‌کنند که خداوند فلان چیز را دوست دارد، مثلاً در حدیث وارد شده است: «ان الله یحب المؤمن المحترف»[13] خداوند مؤمنی را که درای یک حرفه است و بدان اشتغال دارد دوست دارد. یا این که گفته‌اند: «الکاد لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله»[14] کسی که خود را برای اداره زندگی‌اش به مشقت بیاندازد مانند کسی است که در راه خدا جهاد می‌کند. یا ان حدیث معروفی که فرمود: «ملعون من القی کله علی الناس»[15] هرکس بیکار گردد و سنگینی (اقتصادی) خود را بر دوش مردم بیاندازد ملعون است و لعنت خدا شامل اوست.[16]

اسلام جهاد کننده در راه دعوت به اسلام و کسی را که برای کسب روزی و فعالیت اقتصادی می‌کوشد، مساوی دانسته چنان‌که در قرآن کریم آمده‌است: «وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[17] برخی از شما برای تجارت و کسب درآمد به سفر می‌روند و از کرم خدا روزی می‌طلبند و برخی دیگر به جهد در راه خدا می‌پردازند. افزون بر این، اسلام کوشش برای کسب روزی و خدمت به جامعه و رشد آن را از برترین اقسام عبادت به شمار آورده است.

اسلام به‌عنوان مکتب نجات‌بخش و تعالی‌بخش انسان‌ها از هر قشر، ملت و نژاد و وابسته به هر بخش از بخش‌های جهان، قشر کارگر را دارای ارزش و حرمت می‌شناسد، ما مفتخریم که رهبر عزیز و عالی‌قدر الهی ما یعنی رسول اکرم(ص) در برابر چشم همگان خم شدند و بوسه بر دست کارگر زدند، این حادثه‌ی است که ما هرگز آن را فراموش نمی‌کنیم. هم‌چنین ما مفتخریم، که رهبران دینی ما، امیرالمؤمنین(ع) و ائمة دیگر در شمار کارگران بودند، کار کردند، آباد کردند، تولید کردند، ساخته‌اند و با سازندگی خود، خود را با خدا نزدیک کردند، کار جزء چیزهایی است که هر بندة مؤمن و صالحی می‌تواند با آن قصد قربت کند و به خدا نزدیک شود. ارزشی که کار و کارگر در دیدگاه اسلام و منطق آن دارا است از ارزش کار و کارگر در هر مکتب مادی بیشتر است.[18]

این درست برعکس آن چیزی است که در میان برخی متصوفه و زاهدمآبان و احیاناً در فکر خود ما رسوخ داشته که کار را فقط در صورت بیچارگی و ناچاری درست می‌دانیم، یعنی هرکس کاری دارد می‌گوییم این بی‌چاره محتاج است و مجبور است کار کند. فی حد ذاته آن چیزی که آن را توفیق و مقدس می‌شمارند، بیکاری است، که خوشا به حال کسانی که نیاز ندارند، کاری داشته باشند، حال کسی که بیچاره است، دیگر چه کارش می‌شود کرد؟ در صورتی که اصلاً موضوع نیاز و بی‌نیازی مطرح نیست. اولاً کار یک وظیفه است. حدیث «ملعون من القی کله علی الناس» ناظر به این جهت است. دو رباعی منسوب به امیرالمؤمنین(ع) در دیوان منسوب به ایشان است که در یکی می‌فرماید:

لنقل الصخر من قلل الجبــــــال                      احب الی من منن الرجـــــــال

یقول الناس فی الکسب عـــــار                      فان العار فی الذل الســـــــوال[19]

برای من سنگ‌کشی از قله‌های کوه‌ها، یعنی چنین کاری سختی گواراتر و آسان‌تر است از این که منت دیگران را به‌دوش بکشم، به من می‌گویند: در کار و کسب ننگ است، و من می‌گویم: ننگ این است که انسان نداشته باشد و از دیگران بخواهد. در رباعی دیگر می‌فرماید:          «کد کد العبد ان احببت ان تصبح حـــراً     واقطع الآمال من مـال بنی آدم طـــــراً»    لاتقل ذا مکسب یزری فقصد الناس ازری            انت ما استغنیت عن غیرک اعلی الناس قدراً»[20]

اگر می‌خواهی آزاد زندگی کنی، مثل برده زحمت بکش،  آرزویت را از مال هرکس که باشد ببر و قطع کن، نگو این کار مرا پست می‌کند، زیرا از مردم خواستن از هر چیزی بیشتر ذلت آور است، وقتی که از دیگران بی‌نیاز باشی، هر کاری داشته باشی، از همه مردم بلند قدرتر هستی.[21]



[1]- ر.ک. رجایی، پیشین، ص61- 70.

[2]- اسراء، 12.

[3]- هود، 61.

[4]- اعراف، 10.

[5]- ر.ک. رجایی، پیشین، ص 61- 70.

[6]- مستدرک، 11/ 460/ 1.

[7]- جوادی آملی، نسبت دین و دنیا (بررسی و نقد نظریه سکولاریسم) ص227.

[8]- من لایحضره الفقیه، 3/ 169. عوالی الئالی، 3/ 301. وسایل، 17/ 58.

[9]- کافی، 4/ 3. الفقیه، 3/ 168 و 55. وسایل، 17/ 68.

[10]- الکافی، 5/75. وسایل، 17/ 38. عوالی الآلی، 3/ 300.

[11]- سید هادی حسینی، پیشین، عناصر فرهنگی توسعه در نگرش اسلامی، ج1، ص  261- 268.

[12]- ر.ک. وزارت آمزش و پرورش، برنامه‌ریزی تحصیلی و شغلی، بخش اول، (1378).

[13]- الکافی، 5/ 113. الفقیه، 3/ 158. وسایل، 17/ 33 و 34.

[14]- الکافی، 5/ 88. بحار، 98/ 7/1 و 100/ 13. عدة الداعی، 83.

[15]- الکافی، 5/ 73. التهذیب، 6/ 337.

[16]- شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص412.

[17]- مزمل، 20.

[18]- رهبر معظم انقلاب، پیام، نشر مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ص 125.

[19]- دیوان امام علی(ع) ص342.

[20]- پیشین، ص 210، ارشاد به کسب حلال.

[21]-شهید مطهری تعلیم و تربیت در اسلام، ص34.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۱
محمد نعیم اکبری

نگاه اسلام به دنیا

دنیا و نعمت‌های دنیوی، نقش بسیار مهمی در دین‌داری و نیل به کمالات انسانی و مراتب حقیقی انسان- که محل ظهور آن در آخرت است- دارد، به گونه‌ی که در روایات از نعمت‌ها و امکانات دنیوی به عنوان بهترین کمک‌رسان برای طلب آخرت تعبیر شده است. امام صادق(ع) در این باره می‌فرماید: «نعم العون علی الآخرة الدنیا»[1] از سوی دیگر سختی‌های معیشتی، تنگدستی و فقر از موانع جدی دین‌داری آحاد جامعه است که در روایات به آن اشاره شده است.[2] رسول اکرم(ص) در دعای مشهور به نان- که سمبل نعمت‌های دنیوی است- اشاره می‌کنند و نبود آن را موجب تضعیف ارکان تدین جامعه می‌دانند: «اللهم بارک لنا فی الخبز و لاتفرق بیننا و بینه فلولا الخبز ماصلینا و لاصمنا و لاادینا فرایض ربنا»[3] خداوندا! در نان بر ما برکت ده و بین ما و او جدایی نیانداز، پس اگر نان نبود نه نماز می‌خواندیم و نه روزه می‌گرفتیم و واجبات پروردگارمان را بجای نمی‌آوردیم. و امام صادق(ع) از قول لقمان حکیم نقل می‌کند که لقمان به فرزندانش می‌فرماید: «...ذقت المرارات کلها فما ذقت شیئاً امر من الفقر»[4] تمامی تلخی‌های زندگی را چشیدم، در میان آن‌ها تلخ‌تر از فقر نبود. و باز آن‌حضرت از قول ابراهیم خلیل(ع) نقل می‌کند که فرمود: «یا رب الفقر اشد من نار نمرود»[5] خداوندا فقر از آتش نمرود سخت‌تر است. و هم چنین فقر بزرگترین مانعی است که جلو بروز هرگونه قابلیتی را می‌گیرد و نمی‌گذارد استعداد انسان شکوفا شده و به کمال مطلوب برسد. فقر هولناک‌ترین واقعیتی است که انسان با آن پنجه در می‌آمیزد و امام(ع) در باره‌اش می‌گوید: «لو تمثل لی الفقر رجلاً لقتلته» اگر فقر چون شخصی بر من مجسم می‌شد من او را می‌کشتم. ناداری از عوامل پریشانی فکری می‌باشد، چرا که تمام قوای عقلانی و بدنی انسان در راه جبران محرومیت بکار گرفته می‌شود و نظم افکار آدمی بکلی درهم می‌ریزد.[6]

دینا ابزار آخرت

در جهان‌بینی الهی، زندگی واقعی زندگی اخروی است و زندگی دنیوی همچون ابزار و مزرعه‌ای است که بایستی تا می‌توان در آن کاشت تا در جهان دیگر درو نمود و به هدف اصلی رسید.

شمه‌ای از متون دینی در این زمینه به شرح ذیل است:

حضرت على (علیه السلام): اجْعَلوا ـ‌عبادَ اللّهِ‌ـ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِهاالقَصیرِ لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دارُالقَرارِ و الجَزاءِ؛ بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دوره‌اش دراز وطولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سرای بقا و جزا.[7]

حضرت على (علیه السلام): إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براىاقامتگاهتان توشه برگیرید.[8]

حضرت على (علیه السلام): إنّما الدنیا مُنتهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً والبَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ و الأعمى إلَیها شاخِصٌ و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ و الأعمى لها مُتزوِّدٌ؛ همانا دنیا آخرین دید رس انسان کور است و فراتر از آن را نمى‌بیند، اماشخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر مى‌برد و مى‌داند که سراى حقیقى دروراى این دنیاست. پس بینا از دنیا دل برکَند و کور به آن روى آورد. شخصِ بابصیرت از آن توشه بر مى‌دارد و کور براى آن توشه فراهم مى‌آورد[9].

 

نگرش به ثروت

در اسلام فقر و غنا هیچ کدام معیار ارزش نیستند بلکه ملاک ارزش، ایمان و عمل صالح است. قرآن کریم می‌فرماید: اموال و فرزندان‌تان هرگز شما را در نزد ما مقرب نمی‌سازد جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند.[10] در قرآن کریم با توجه به نوع نگرش افراد به ثروت و مال، هم تمجید و ستایش از ثروتمندان به‌عمل آمده و هم نکوهش شده است. از کسانی چون حضرت سلیمان، داود، و ذوالقرنین، که دارای تمکن مالی خوبی بودند و مال را «رحمة من الله و فضل من عند ربی» می‌دانستند ستایش می‌شود. در مقابل ثروتمندانی مانند قارون، فرعون، ولید ابن مغیره و ابی‌لهب را که بیش از حد به مال علاقه داشتند به‌شدت سرزنش می‌کند.[11]

در قرآن کریم داریم که: «وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً»[12] اموال‌تان را که پشتوانه‌ی زندگی شما است به‌دست سفیهان نسپارید. قرآن کریم در این آیه با قاطعیت می‌گوید که مال و ثروت تکیه‌گاه انسان است؛ یعنی اگر فرد یا اجتماعی بنیة مالی خود را از دست بدهد یقیناً حیات خود را به مخاطره انداخته و چنین فرد یا جامعه‌ای محکوم به زوال و نابودی است. و پیامبر اسلام(ص) فرمود: «نعم العون علی التقوی الله الغنی»[13] ثروت و بی‌نیازی بهترین کمک انسان در تقوی و پرهیزگاری است. «ونعم العون علی الآخرة الدنیا»[14] و چون تقوی از عالی‌ترین مدارجی است که انسان مسلمان می‌تواند به آن دست یابد و در روایت فوق، ثروت کمک بر تقوای الهی شمرده شده‌است اهمیت مسأله روشن‌تر می‌شود. امام صادق(ع) فرمود: «لاخیر فی من لایحب جمع المال من حلال یکف به وجهه و یقضی به دینه و یصل به رحمه»[15] در آن‌کس که گردآوری ثروت را برای حفظ آبرو  و ادای قرض و دستگیری از خویشاوندان دوست ندارد خیری در او نیست. می‌بینیم که پیشوایان اسلام به سر و سامان بخشیدن به امور اقتصادی فرد و جامعه اهمیت داده‌اند و این برخلاف پندار آنانی است که اسلام را دینی می‌دانند که طرفدار فقر می‌باشد.[16]

تنبلی و بیکاری؛ سبک زندگی مطرود اسلام

انسان مسلمان در صورت برخورداری از سلامت جسمی و روحی و نداشتن عذر شرعی و عقلی موظف است برای سامان بخشیدن به زندگی و افراد تحت تکفل خود از راه صحیح، کسب درآمد و امرار معاش نماید، و درآمد حلال، بیشتر از طریق کار و تلاش، پرهیز از تنبلی و کسالت میسر خواهد بود. فرقی نمی‌کند که این کار در مسیر تولید کالا باشد یا در جهت ارائه خدمت صورت پذیرد. امام رضا(ع) فرمود «لیس للناس بد من طلب معاشهم فلاتدع الطلب»[17] چارة از طلب معاش(روزی) نیست پس طلب [روزی] را ترک مکن. و علی (ع) فرمود: «اعمل و احمل علی رأسک و استغن عن الناس»[18] کار کن و با سرت بار ببر و بدین وسیله خویشتن را از کمک مردم بی‌نیاز نما. و باز آن حضرت فرمود: «من لم‌یصبر علی کد بده صبر علی الافلاس»[19] هرکس بر رنج [ناشی از کار] بردباری نورزد باید فقر را تحمل کند. و امام کاظم(ع) فرمود «ایاک و الکسل و الضجر، فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا و الآخره»[20] از تنبلی و کسالت بپرهیزید، زیرا این دو موجب محرومیت از دنیا و آخرت می‌باشد.



[1]- شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، قم، موسسه آل البیت لإ حیاء التراث، چ1، 1409هق، ج 17، ص29.

[2]- جوادی آملی، نسبت دین و دنیا(بررسی و نقد نظریه سکولاریسم)، قم، مرکز نشر اسراء، چ2، بهمن 1381، ص 244.

[3]- وسایل، ج17، ص31. کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، چ4، 1360ش،  ج5، ص73.  بحار، ج63، ص270. مکارم الاخلاق، ص 154.

[4]- بحار، ج13، ص413، باب 18. امالی صدوق، ص667.

[5]- بحار، 69/ 47/ 94. جامع الاخبار، 109.

[6]- ر.ک. غلام‌رضا بیات، اسلام در مبارزة بنیادی با فقر، چاپ پرتو، نشر کوکب، تابستان 1358ش، ص 7.

[7] - (الکافی، ٨/١٧۴/١٩۴).

[8] - نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ٢٠٣).

 

[9] - نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ١٣٣.

[10]- سباء، 37.

[11]- ر.ک. رجایی، پیشین، ص 165.

[12]- نساء، 5.

[13]- الکافی، 5/ 71. وسایل، 17/ 29، ح 21897 و 17/ 76 22027. مستدرک، 13/ 15/ 5. بحار، 74/ 155/ 7. تحف، 49. الجعفریات 155. عوالی الآلی، 1/ 267.

[14]- الکافی، 5/ 72.  الفقیه، 12/ 156. وسایل،  17/ 29/ 6 ح 21889. مستدرک، 13/ 15 و 13/ 58. بحار، 70/ 63/ 122. الزهد، 51، ح136.

[15]- الکافی، 5/ 72. الفقیه، 3/ 166. التهذیب، 7/ 4/ 1. وسایل، 17/ 13/ ح2197. بحار، 100/ 7/ 1. ثواب الاعمال،، 180.

[16]- ر. ک. بیات، پیشین، ص19- 27.

[17]- وسایل، 17/ 32/ 6 و 18/ 36/ 1.

[18]- الکافی، 5/ 76. وسایل، 17/ 38/ 9.

[19]- الکافی، 5/ 85. وسایل، 16/ 22، ح20860 و 17/ 59  ح21977.

[20]- الکافی، 5/ 85. الفقیه، 4/ 480. وسایل، 16/ 22/ 66 ح21977.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۱۹
محمد نعیم اکبری

علم و دانشتعلیم و تربیه در افغانستان

آنچه از جلوه‌های تمدن و ترقی در کشورهای صنعتی و پیشرفته‌ی دنیای امروز به چشم می‌خورد، دست‌آورد علم و دانش است. هرچند در مواردی، استعمارگری، چپاول، و غارت دارایی‌های کشورهای مستعمره، نقش حیاتی در به‌دست‌ آوردن ثروت آنان و فقر این کشورها دارد.

با آن‌هم باز نمی‌توان نقش اساسی دانش را در پیشرفت آنان در عرصه‌ی صنعت و تکنولوژی روز نادیده گرفت، تمام اختراعات ثبت شده و دانشمندان مخترع، که خیلی از آن‌ها (خواسته یا نخواسته) خدمات بزرگی برای بشریت نموده‌اند، غربی اند.[1] و برخی کشورهای دیگر که به صنعت و تکنولوژی دسترسی پیدا نموده‌اند مثل چین، ژاپن، و بعض کشورهای شرق آسیا[2] از طریق انتقال تکنولوژی توانسته‌اند به پیشرفت نایل آیند.[3]

به موازات این پیشرفت اقتصادی متأسفانه فقر معنوی و اخلاقی از چالش‌های بزرگ موجود در فراروی این کشورها است، که آیندة بشریت را به خطر مواجه ساخته‌است. و در مقابل، یکی از مصایب کشورهای فقیر، فقر فرهنگی و محرومیت از علم و دانش روز است که این محرومیت به نسبت توان اقتصادی این کشورها در نوسان بوده و در کل، درصد باسوادی در این‌گونه ممالک خیلی پایین می‌باشد. با این حال چگونه می‌توان امید به بهبود اوضاع و پیشرفت و ترقی داشت؟ ناگفته پیدا است که بعض ازین کشورها از منابع مادی (نفت، گاز، معادن، و...) غنی و خوبی برخوردار اند، و مسلم است که منابع مادی و سرمایه‌ها به خودی خود نقش تعیین کننده در پیشرفت اقتصادی ندارند. روند توسعه را منابع انسانی مشخص می‌کند.

نیروی انسانی با دانش و مهارت، ریشه‌ی درخت توسعه و پیشرفت است. منابع انسانی زیربنای ثروت ملت‌ها را تشکیل می‌دهد، سرمایه و منابع طبیعی عوامل تولید‌اند، در حالی که انسان‌ها عوامل فعالی هستند که سرمایه‌ها را متراکم می‌سازند، از منابع طبیعی بهره برداری می‌کنند، سازمان‌های اجتماعی- اقتصادی و سیاسی را می‌سازند و توسعة ملی را جلو می‌برند، به وضوح کشوری که نتواند مهارت‌ها و دانش مردم‌اش را توسعه دهد، و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.[4]

سرمایه‌گذاری در زمنه‌ی نیروی انسانی مهم‌تر و سودمندتر از سرمایه‌گذاری در طرح‌های صنعتی است. برخی بر این باور اند که نازل بودن رشد اقتصادی در جوامع در حال توسعه ناشی از کمبود سرمایه‌گذاری در سرمایه‌های انسانی است.[5]

آیندة هر ملتی را نیروی انسانی آن (دانشمندان، مهندسان، پزشکان، کارگران ماهر و...) تعیین می‌کند، چه این که مواد خام هر کشور را نیروی انسانی آن تغییر داده و قابل استفاده می‌کنند.[6] بدون شک پیشرفت‌ها و عقب‌ماندگی کشورها در کنار عوامل دیگر ریشه در سوابق کاری آن‌ها در عرصه‌ی آموزش و پرورش دارد.

عموم اطفال از یکصد سال پیش، در اروپای غربی به مدرسه رفته و می‌روند ولی هنوز در بعض کشورها امکان تحصیل برای همگان فراهم نیست. حال آنکه سرمایة دانش بسیار مهم‌تر از سرمایة تولید است، زمانی که (سموئل اسلیتر Somuel slater) در سال (1789) بدون داشتن حتی یک طرح از انگلستان به آمریکا رفت، تا در آن‌جا روش ساختن ماشین‌های نخ‌ریسی را آموزش دهد، به قول (تاردن Tardin ) تمام سرمای‌های که صنعت بزرگ آمریکا از آن ناشی می‌شد، را در مغزش حمل نموده‌بود.[7]

سوادآموزی شرط اصلی توسعه است، مدرسه علاوه بر آموزش، خواندن و نوشتن، حس کنجکاوی افراد را بیدار می‌کند و او را اجباراً از محیط محدود خانواده یا قبیله بیرون می‌کشد، فرد وجود دنیای متفاوت با دنیای خودش را کشف می‌کند، فقط به همین یک دلیل هم که باشد، می‌توان مدرسه را محرک اصلی توسعه و پیشگیری از فقر و عقب‌ماندگی تلقی کرد. معلومات مدرسه عملاً برای فردی که می‌خواهد به منظور فعالیت‌های صنعتی از ده خود بیرون رود و کارگر ساده باقی نماند، ضروری است.[8] و اگر در کشورهای جهان سوم به آموزش توجه نشود تلاش‌های که برای رشد، توسعه و مبارزه با فقر انجام می‌گیرد، موفق نمی‌شود، زیرا این جوامع با گذشته‌ی خویش پیوند سختی دارند و رو در روی هرگونه نوآوری قرار می‌گیرند.[9]

ملتی که از نعمت سواد و دانش محروم است، همیشه توسری خور و زیردست کشورهای مترقی و باسواد است، خرافات و موهومات و تقلیدهای کورکورانه، فقر و گرسنگی، شیوع امراض گوناگون، پیدایش عقاید باطل و مرام‌های نادرست، بیشتر در میان مردمی پیدا می‌شود که از نعمت سواد و فرهنگ محروم اند. پنجه‌های شوم استعمار، همیشه به اعماق جان و حیات ملتی فرو می‌رود که رشد فکری و فرهنگی درستی ندارند، کان‌ها و مواهب طبیعی ملتی به غارت می‌رود که فاقد قدرت علمی صحیح، در بهره‌برداری از آن‌ها هستند. و لذا است که می‌بینیم کشورهای استعماری سعی می‌کنند، مردم کشورهای تحت استعمار را هم‌چنان در جهالت و بی‌سوادی نگه‌داشته و نگذارند سواد و دانش در میان آن‌ها همگانی گردد، و باز می‌بینیم کشورهای که توانستند خود را به کاروان تمدن برسانند، کم‌کم قدرت پیدا کردند، از زیر یوغ استعمار، نجات یافته استقلال از دست رفته‌ی خود را باز یابند. آیا عاملی جز فرهنگ و دانش باعث شده که هم اکنون بلوک‌های سرمایه‌داری و...، بر ملت‌های ضعیف و ناتوان دیگر، فرمان‌روایی و آقایی کرده و مالک بر جان و مال آنها باشند؟ این است که گفته‌اند «دانایی توانایی است، و آدم بی‌سواد کور است»[10]

اسلام که یک دین جهانی است خواهان جامعه و حکومتی است که از هر جهت مستقل و بی‌نیاز از بیگانگان باشد، یعنی بهترین دکتر، مهندس، داروساز، زمین‌شناس، و...، را داشته و از مجهزترین دانشگاه و وسایل تحقیق و پیشرفت علمی و دفاعی[11] برخوردار باشد تا بتواند در میان رقبای فراوانی که دارند احساس سربلندی و غرور کنند و گرنه به تجربه ثابت شده ملتی که دست دریوزگی و نیاز به سوی ملت دیگری دراز می‌کند، خواه ناخواه محکوم اراده و نفوذ او خواهد بود و سرنوشت او به‌دست همان ملت مقتدر و بی‌نیاز تعیین خواهد شد. و حال این که اسلام، نمی‌پسندد بیگانگان بر مسلمانان، سیطره و تسلط داشته‌باشند « وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»[12] دنیای امروز نسبت به گذشته از جهاتی فرق کرده و از آن‌جمله این که زندگی کنونی آمیخته با علم و دانش گردیده و هیچ کاری نیست مگر آنکه رمز پیروزی و کلید موفقیت آن علم و دانش است، اگر در سابق کشاورزان، با وسایل ابتدایی زمین را آباد می‌کردند، امروز کشاورزی مکانیزه شده. اگر در گذشته گرم شدن و خوراک پختن، با هیزم صورت می‌گرفت، امروز گرم شدن و سرد شدن، خوراک پختن و لباس شستن، جاروب کردن و آب کشیدن، و...، برقی و ماشینی شده، اگر در سابق با شاگردی کردن، یک نفر طبیب، یا معمار، یا صنعتگر، یا تاجر، یا کشاورز، می‌شد، و امکان داشت روش و فن پزشکی، معماری، صنعتگری، تجارت و کشاورزی را آموخت و در قسمت‌های یاد شده مهارت پیدا کرد، امروز چنین کاری میسر و مقدور نیست، امروز همه کارها نیازمند به تحصیل و تخصص است، از سیاست و طبابت گرفته تا دام‌داری و تجارت، در همة این‌ها بایستی از راه مدرسه رفتن و دانشگاه و تخصص یافتن در رشته‌های مختلف علوم روز، مهارت پیدا کرده، سخن کوتاه این که سر نخ تمام کارها، امروز در دست علم و فرهنگ بشری است. فقهاء اسلام اصطلاحی دارند و می‌گویند وجوب علم و وجوب نفسی تهیئی است، یعنی وجوب علم تنها یک وجوب مقدمی، مثل همه مقدمة واجب‌ها که وجوب استقلالی ندارند نیست، بلکه یک وجوب استقلالی است و در عین حال، آموختن علم از آن‌جهت واجب است که به انسان آمادگی می‌دهد که سایر وظایف خود را بتواند انجام دهد. بنا برا ین، فریضة علم در اسلام به سایر فرایض و تکالیف فردی و اجتماعی بستگی دارد، هرگاه شئون حیاتی مسلمین شکلی به خود گیرد که وابستگی بیشتری به علم پیدا کند فریضة علم نیز اهمیت و لزوم و توسعه و عموم بیشتری پیدا می‌کند زیرا فریضة علم از هر جهت، تابع احتیاج جامعه است.

در نتیجه ما برای این که یک جامعه و ملت سربلند، عزیز و مستقل داشته باشیم و دست دریوزگی به سوی بیگانگان دراز نکنیم و تمام نیازمندی‌ها و تکالیف فردی و اجتماعی خود را که بستگی به دانش و فرهنگ دارند، با سرپنجة دانش و با دست خود، رفع کرده و انجام دهیم، بایستی برای فرا گرفتن تمام دانش‌های مفید بشری بکوشیم و در تمامی رشته های علوم مورد نیاز افراد متخصص و ورزیده داشته باشیم.[13]

نخستین شرط حیات یک ملت، علم و دانش است و به همین جهت در اصطلاح نویسندگان امروز، ممالک پیشرفته از لحاظ علم و فرهنگ را با تعبیر زنده نام می‌برند و گاهی در نقطه مقابل آن در بعضی ملت مرده و وحشی می‌گویند. در اسلام مردم را به فراگرفتن علم و دانش تشویق بسیار نموده‌اند بلکه آن را واجب دانسته‌اند. اولین آیاتی که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد با خواندن، تعلیم و تعلم آغاز گردید.[14] پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه»[15] فرا گرفتن دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. و قرآن کریم مقام بسیار ارجمند برای اهل ایمان و دانشمندان قایل است، آن‌جایی که می‌فرماید: « یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات»[16] خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می‌بخشد. و برای این که مردم به اهمیت و ارزش دانش، بیشتر پی ببرند و در صدد آن برآیند، از آن‌ها می‌پرسد: « هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»[17] آیا دانایان و نادانان برابر هستند؟

با آنکه پیامبر اسلام(ص) از لحاظ علم و دانش بر همة مردم ترجیح دارد، در عین حال به او دستور می‌دهد: « وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا»[18] که از خدا درخواست فزونی دانش نماید. و از همه بالاتر این که معتقد است دانش بهترین نعمت و سرمایه‌ای است که نصیب افراد می‌شود و هیچ سرمایه‌ی نمی‌تواند با آن رقابت نماید و می‌فرماید: « وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»[19] به هرکسی که علم نافع داده‌شد، به‌طور قطع خوبی فراوان یافته است.

تأکید و تشویق به کسب علم و دانش در اسلام تا آن‌جا است که امام سجاد(ع) در یکی از سخنانش می‌فرماید: «لو علم الناس ما فی طلب العلم لطلبوه و لو بسفک المهج و خوض اللحج»[20] اگر می‌دانستید با تحصیل علم و دانش به چه سعادت‌های می‌رسید به دنبال آن می‌رفتید، هرچند خون شما در این راه ریخته شود و یا لازم باشد که به دریاها وارد شوید و اقیانوس‌ها را بپیمایید.

در این که اسلام طرفدار علم و دانش است شکی وجود ندارد و این که چه علومی را باید فرا گرفت، در متون دینی معیار و ملاکی برای آن قرار داده شده و آن این‌که علمی را باید فرا گرفت که سودمند بوده و آموختن آن نفعی برای فراگیرنده داشته باشد «خیر العلم مانفع»[21] و این فریضه از هر جهت تابع نوع و میزان نیاز جامعة اسلامی است و اختصاص به علوم دینی ندارد، زیرا پیشوایان اسلام که دستور فراگیری دانش را داده‌اند، در تعبیرات‌شان به علم خاصی اشاره نشده و مقید ننموده‌اند.

در دستورات پیامبر گرامی اسلام(ص) داریم که: «اطلبوا العلم و لو بالصین»[22] دانش را بجویید و لو این که مستلزم سفر به چین باشد. «الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو من عند المشرک»[23] حکمت گمشدة مؤمن است، پس آن را به‌دست آورید گرچه در نزد مشرکان باشد. در این‌جا کلمة علم مطلق آمده و به علم خاصی قید نشده است، چین هم هیچگاه مرکز علوم اسلامی نبوده و منظور از اخذ علم از مشرک (در روایت) یقیناً علم غیر دینی است.[24]

نتیجه این‌که فقر و عقب‌ماندگی با ناآگاهی و بی‌سوادی در رابطه بوده، تا بی‌سوادی است فقر و عقب‌ماندگی نیز هست. پیامبر(ص) فرمود: «الجهل رأس الشر کله»[25]جهل رأس همه بدی‌ها است.

 



[1] - ر.ک. دائرة المعارف دانش و تکنیک، ص 613 تا آخر کتاب.

[2] - هنک‌کنگ، سنگاپور، کره‌جنوبی، تایوان- چهار ببر اقتصادی شرق آسیا= The East Asian Four Economic Tigers

[3] - سید هادی حسینی، پیشین، توسعة تکنولوژی، ج4، ص 241- 244.

[4] - پیشین، ج1، به نقل از: توسعه اقتصادی در جهان سوم و توسعه شهرستان میانه با تأکید بر صنعت، ص 51.

[5] - پیشین، به نقل از: اقتصاد رشد و توسعه، ج2،ص 657- 658.

[6] - پیشین، به نقل از: نوسازی جامعه، ص 92.

[7] - پی‌یر مایه، رشد اقتصادی، ترجمه دکتر علی محمد فاطمی قمی، 1368، ص 48.

[8] - ر.ک. پیشین، ص 63.

[9] - ر.ک. پدیده‌‌شناسی فقر و توسعه، ج1، ص 243.

[10] - زین العابدین قربانی، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 35- 36.

[11] - وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ» انفال، 60.

[12] - نساء، 141.

[13] - قربانی، پیشین، ص 53- 54.

[14] - علق، 1- 5.

[15] - بحار، 1/ 177 و  67/ 68 45 و 105/ 15. مستدرک، 17/ 249، ح21250-17. عوالی الآلی، 4/ 70. کنز الفواید، 2/ 108. مجموعه ورام، 2/ 176. مشکاه الانوار، 133. مصباح الشریعه، ص 13 و 22.

[16] - مجادله، 11

[17] - زمر، 93.

[18] - طه، 114.

[19] - بقره، 269.

[20] - الکافی، 1/ 35. بحار، 1/ 77/ 1. عوالی الئالی، 4/ 6. منیه المرید، 11.

[21] - الفقیه، 4/ 402. بحار، 74/ 116/ 6. ارشاد القلوب، 1/ 73. امالی صدوق،  478. غرر، 48، ح181. مجموعه ورام، 2/ 32.

[22] - وسایل، 27/ 27 ح33119. روضه الواعظین، 1/ 11. مصباح الشریعه، 13. منیه المرید، 103.

[23] - بحار، 2/ 94/ 14. امالی طوسی، 125.

[24] - برای توضیح بیشتر ر.ک. شهید مطهری، بیست گفتار، نظر اسلام در باره علم. ری‌شهری، العلم و الحکمه فی الکتاب والسنه. محمد جمال خلیلیان، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، ص 60.

[25] - بحار، 74/ 177 /7.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۰۰
محمد نعیم اکبری

عوامل فقر

در مسأله فقر عده‌ای خواسته‌اند ازدیاد جمعیت و کمبود مواد غذایی در طبیعت را علت اصلی قلمداد نمایند، اینان می‌گویند: «چون جمعیت جهان به‌طور تصاعدی رو به ازدیاد است و منابع غذایی با تصاعد حسابی رشد می‌کند. منابع غذایی قادر به برآوردن نیاز همه آن‌ها نیست، طبعاً فقر مسأله اجتناب ناپذیری می‌گردد، از این جا است که راه‌حل فقر کنترل جمعیت دانسته شده است. اسلام این اتهام را به طبیعت وارد نمی‌داند و اعلام می‌کند: «وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»[1] خداوند از هر آنچه شما نیاز دارید داده‌است و اگر نعمت‌های خدا را بشمارید، حساب آن از عهدة شما بیرون است، همانا انسان بسیار ناسپاس و ستمکار است.

از سوی دیگر با استفاده از اعتقادات مذهبی توأم با جهل، خواسته‌اند فقر را ناشی از قضا و قدر قلمداد کرده و مبارزه با آن را خارج از اختیار بشر بنمایانند، اما قرآن تأکید می‌کند که هر مصیبتی به انسان می‌رسد نتیجة رفتار خود او است: «وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»[2] هر مصیبتی به شما رو آورد، دست‌آورد خود شما است. «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»[3] خداوند در وضع هیچ قومی دگرگونی ایجاد نمی‌کند، مگر آن‌که آن‌ها در وضع خودشان تغییر ایجاد کنند. پس ریشه‌ی فقر خود انسان است و این که او عدالت را به فراموشی می‌سپارد و ظالم و ناسپاس می‌گردد: «إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»[4] انسان بسیار ظالم و ناسپاس است.

هنگامی که واژه ظلم را می‌شکافیم به راحتی استثمار، انحصارطلبی، و احتکار منابع طبیعی ثروت را در آن می‌بینیم. این پایمال کردن حقوق زحمت‌کشان، مکیدن خون مصرف کننده و رباخواری و ظلم‌های دیگر است که اکثریت مردم را به فقر می‌کشاند نه کمبود مواد غذایی طبیعی، ناسپاسی انسان نیز در این راه یاور ظلم اوست، چون که عدم بهره‌برداری صحیح از منابع موجود و ایجاد منابع جدید خود عامل فقر است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «من وجد ماءً و تراباً ثم افتقر فابعده الله»[5] هر ملتی که آب و خاک دارد، ولی باز هم فقیر است نفرین خدا بر او باد. بنا بر این فقر زاییدة انسان است و اسلام نیز در مبارزه‌اش روی همین عامل تکیه دارد.[6]

 

تنبلی و بیکاری

انسان مسلمان در صورت برخورداری از سلامت جسمی و روحی و نداشتن عذر شرعی و عقلی موظف است برای سامان بخشیدن به زندگی و افراد تحت تکفل خود از راه صحیح، کسب درآمد و امرار معاش نماید، و درآمد حلال، بیشتر از طریق کار و تلاش، پرهیز از تنبلی و کسالت میسر خواهد بود. فرقی نمی‌کند که این کار در مسیر تولید کالا باشد یا در جهت ارائه خدمت صورت پذیرد. امام رضا(ع) فرمود «لیس للناس بد من طلب معاشهم فلاتدع الطلب»[7] چارة از طلب معاش(روزی) نیست پس طلب [روزی] را ترک مکن. و علی (ع) فرمود: «اعمل و احمل علی رأسک و استغن عن الناس»[8] کار کن و با سرت بار ببر و بدین وسیله خویشتن را از کمک مردم بی‌نیاز نما. و باز آن حضرت فرمود: «من لم‌یصبر علی کد بده صبر علی الافلاس»[9] هرکس بر رنج [ناشی از کار] بردباری نورزد باید فقر را تحمل کند. و امام کاظم(ع) فرمود «ایاک و الکسل و الضجر، فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا و الآخره»[10] از تنبلی و کسالت بپرهیزید، زیرا این دو موجب محرومیت از دنیا و آخرت می‌باشد.

 

بی‌برنامگی

نداشتن عقل معاش در زندگی، عدم تطابق بین درآمد و مصرف، افراط و تفریط در مصرف و نداشتن تدبیر و مدیریت صحیح به پیدایش فقر در سطح افراد و جامعه می‌انجامد. قرآن کریم آنانی را که افراط و اسراف می‌کنند برادران شیطان خوانده[11] و می‌فرماید: خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.[12] و امیرالمؤمنین(ع) ترک نمودن میانه‌روی را موجب فقر دانسته و می‌فرماید: «ترک التقدیر فی المعیشه یورث الفقر»[13] و امام صادق(ع) می‌فرماید: «ضمنت لمن اقتصد ان لایفتقر»[14] ضمانت می‌نمایم برای کسی که میانه‌روی پیشه سازد که هیچ‌گاه دچار فقر نگردد.

 

تفاقر

پیامبر(ص) فرمود: «من تفاقر افتقر»[15] کسی که خود را به فقر بزند فقیر گردد. و امام علی(ع) فرمود: «اظهار التبأوس یجلب الفقر»[16] اظهار نمودن ناداری فقر را به دنبال دارد.

 

سوال و تکدی

کثرت حاجت به‌سوی مردم و گدایی علاوه بر خواری و ذلتی که به همراه دارد، به این دلیل که تبعات خاص روحی و روانی از آن برجا می‌ماند، باعث ابتلاء به فقر روزافزون می‌گردد. پیامبر گرامی اسلام(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «یا علی قلة طلب الحوایج من الناس هو الغنی الحاضر و کثرة الحوایج الی الناس مذلة و هو الفقر الحاضر»[17] ای علی کمی خواستن حاجت‌ها از مردم بی‌نیازی حاضر و زیاد خواستن حاجت از مردم دلت بوده و فقر حاضر است. و باز می‌فرماید: «من فتح علی نفسه باب مسألة فتح الله علیه سبعین باباً من الفقر لایسد ادناها شیء»[18] کسی که در گدایی را به روی خود گشاید، خداوند هفتاد در فقر را بر وی گشاید که آسان‌ترین آن‌ها را کسی نتواند سد نماید.

 

قطع رحم

به تجربه ثابت شده و روایات متعدد بر این مطلب دلالت دارند که قطع رحم موجب فقر و پریشانی و کوتاهی عمر می‌گردد و به این سبب است که هر خانواده‌ی که در آن نفاق و شقاق میان ایشان حاصل شد، و خویشان بنای نزاع و ناخوشی گذاردند، همگی به فقر و فاقه مبتلا و در اندک وقتی سلسلة ایشان ازهم می‌پاشد و زندگی ایشان به‌سر می‌آید.[19] حضرت علی(ع) فرمود: قطع رحم فقر می‌آورد و نقمت‌ها را جلب نموده و نعمت‌ها را زایل می‌کند.[20] 

در قرآن کریم بعضی رفتارها ذکر شده‌است که سبب کاهش یا سلب نعمت‌های الهی می‌شود. این اعمال عبارت‌اند از: کفر نعمت، اعراض از خدا، کفر، طغیان، ظلم، فسق، گناه، خوردن مال دیگران و عشق به دنیا.[21]

 نظام تکاثری اترافی

قرآن کریم در ضمن آیاتی موضوع جمع‌آوری مال و اندختن ثروت همراه با اتراف را مطرح ساخته و مذمتی که از آن به‌عمل آورده است، نشانگر پیامد ناگوار آن یعنی فقر و محرومیت برای اکثریت است. « أَفَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّى وَأَعْطَى قَلِیلًا وَأَکْدَى» آیا دیدی آن‌کس را که (از اسلام یا انفاق) روی‌گردان شد؟! و کمی عطا کرد و از بیشتر امساک نمود. « وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» و کسانی که طلا و نقره را گنجینه‌(ذخیره و پنهان) می‌سازند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند به مجازات دردناکی بشارت ده. «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ» افزون‌طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. « وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَکَانُواْ مُجْرِمِینَ»[22] آنانی که ستم می‌کردند، از تنعم و کام‌جویی پیروی می‌کردند و گناهکار بودند، و نابود شدند. و امام صادق(ع) در این باره فرمود: «... ان الناس ماافتقروا و لاجاعوا و لاعروا الا بذنوب الاغنیاء»[23] مردم فقیر، محتاج، گرسنه و برهنه نمی‌گردن مگر به دلیل گناهان ثروتمندان.

 

عدم نظارت دولت

در نظام اقتصادی (بدون مداخله دولت) آنچه مشهود است این است که خود این نظام، علت اصلی پیدایش فقر در میان اکثریت توده‌های اجتماع می‌گردد. در این گونه نظام‌ها از آنجای که هیچ گونه مانع و رادعی برای کسب درآمد از هر راهی و به هر طریقی که ممکن باشد، وجود ندارد. آنانی که فرصت و موقعیت مناسبی دارند جلو افتاده به بهره‌کشی و استثمار دیگران می‌پردازند و قانون جنگل که شالوده‌ی آن را قدرت و زور بازو و داشتن توان و نیروی بیشتر رقم می‌زند و ضعیفان در چنگال اقویا اسیر‌اند، حاکم شده، طبیعی است که مستضعفان نه تنها به حقوق خویش دست نمی‌یابند که به لقمه‌ی چرب تبدیل شده و در کام اغنیا و مستکبران فرو می‌روند. از همین رو است که از نظر رهبران دینی، نظام آزاد به مسابقه‌ی در درندگی تبدیل می‌شود و باید حکومت جانب کسانی را بگیرد که ضعیف‌تر هستند. امیرالمؤمنین(ع) یکی از دلایل حکومت صالح را این می‌داند و می‌فرماید: «... یؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح بر و یستراح من فاجر»[24] ... و به نیروی او حق ناتوان را از توانا بستانند، تا نیکوکردار روز به آسودگی به شب رساند و از گزند تبهکار در امان ماند. آن‌حضرت به مالک اشتر فرمود: «باید دولت کاری کند که قیمت عادلانه باشد و همین‌طور جلو احتکار و ...، را بگیرد، زیرا ضرر عمومی را به‌دنبال دارد.[25] بدیهی است که موضوع نظارت دولت در صورتی می‌تواند عامل رفع فقر محسوب گردد که دولتمردان خود افراد صالح و شایسته باشند و گرنه دولتمردان ناصالح خود بزرگترین مسبب فقر عمومی جوامع خواهند بود. در تاریخ صدر اسلام در زمان حاکمیت خلیفه‌ی سوم به دلیل رعایت نشدن حریم بیت المال مشکلاتی به وجود آمد که منجر به خشم عمومی و در نهایت کشته‌شدن خلیفه و مصایب بعد از آن گردید و یکی از مشکلات علی(ع) موضوع قطایع عثمان بود که در خطبه‌ی پانزدهم نهج البلاغه چنین آمده است: «(فیما رده من قطایع عثمان) والله لو وجدته، قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته فان فی العدل سعه»[26] در باره آنچه عثمان تیول بعضی کرده‌بود و امام(ع) آن را به مسلمین باز گردانید، آن حضرت فرمود: به خدا اگر بیبیبنم که به مهر زنان یا بهای کنیزان رفته‌باشد آن را باز می‌گردانم که در عدالت گشایش است.

ابو حمزه ثمالی می‌گوید: «سمعته یقول فی الملوک الذین یقطعون الناس هی من الفئ و الانفال و ما اشبه ذالک»[27] امام باقر(ع) مرتباً در بارة پادشاهان که اموال مردم را تیول خود و خویشان‌شان می‌کردند می‌فرمود: «این‌ها اموال مردم است که این چنین حیف و میل می‌شوند»

 

 

ضعف مدیریت

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «سوء التدبیر مفتاح الفقر»[28] تدبیر بد کلید فقر است. این مسأله از فرو رفتن دولتمردان به عیاشی و تن‌پروری و به فراموشی سپردن امور، یا جهل و نادانی آنان که اصلاً ندانند وظیفة دولت در قبال مردم و رعیت چیست ناشی می‌گردد. و هم‌چنین ایجاد عدل و مساوات و رفع فقر و نابرابری، از وظایف حکومت است یا خیر! و در یک کلام عدم شناخت از الفباء حکومت‌داری! لذا است که حضرت علی(ع) می‌فرماید: «لو اقتبستم العلم من معدنه و اخذتم الطریق من وضحه و سلکتم الحق من نهجه ... ماعال فیکم عایل»[29] اگر علم را از معدن و سرچشمه‌اش می‌گرفتید، و از میان راه به رفتن پرداخته بودید و راه حق را از طریق روشن آن پیموده بودید و حق را از راهش می‌رفتید، هیچ عایله‌مندی فقیر و درمانده نمی‌شد. و در مورد شپردن امور به افراد نادان و سفیه قرآن کریم می‌فرماید: « وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً»[30] و پیامبر(ص)فرمود: «من عمل علی غیر علم کان مایفسده اکثر مما یصلح»[31] هرکس کاری بدون علم انجام دهد فسادش بیشتر از اصلاحش می‌باشد.

مواردی دیگری نیز هست که در فقر عمومی جوامع می‌تواند نقش داشته باشد که همه به نحوی به ضعف دولت و مدیریت اقتصادی آن برمی‌گردد و آن‌ها عبارت‌اند از: توزیع ناعادلانة ثروت، افزایش بی‌رویة قیمت‌ها(تورم)، فقدان امکانات شغلی، عدم تخصص نیروی انسانی در بازار تولید، بازدهی پایین و عدم کارآیی در تخصیص منابع.[32]

 

بلایای طبیعی

مرگ نان‌‌‌آور منزل، سیل، زلزله، خشکسالی، سرقت، قحطی و ...، از عوامل طبیعی فقر می‌باشند، که همواره در گوشه و کنار این جهان پهناور، شاهد وقوع این پدیده‌ها بوده و آثار آن را به وضوح مشاهده می‌نماییم. البته بعض از آیات و روایات نشان می‌دهد که بخشی از این حوادث نتیجه‌ی کردار انسان‌ها است و بخش دیگر برای آزمون و ایجاد زمینة ارتقاء معنوی آن‌ها طراحی می‌شود.[33] بنا براین نمی‌توان در باره‌ی همه‌ی این حوادث یک نوع داوری کرد.[34]

 



[1] - ابراهیم، 34.

[2] - شوری، 30.

[3] - رعد، 11.

[4] - ابراهیم، 34.

 

[5] - وسایل، 17/ 40، ح21930. بحار، 100/ 65/ 10. قرب الاسناد، 55.

[6] - بیات، پیشین، ص11- 12.

[7] - وسایل، 17/ 32/ 6 و 18/ 36/ 1.

[8] - الکافی، 5/ 76. وسایل، 17/ 38/ 9.

[9] - الکافی، 5/ 85. وسایل، 16/ 22، ح20860 و 17/ 59  ح21977.

[10] - الکافی، 5/ 85. الفقیه، 4/ 480. وسایل، 16/ 22/ 66 ح21977.

[11] - «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» اسرا، 27.

[12] - إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِین» اعراف، 31.َ

[13] - بحار، 68/ 347/ 86. الخصال، 2/ 504.

[14] - الکافی، 4/ 53. الفقیه، 2/ 64. وسایل، 17. 64. مستدرک، 13/ 37. الخصال، 1/ 9. فقه الرضا، 255/ 37.

[15] - بحار، 73/ 316/ 60. تحف، 43. غرر، 371، ح8405.

[16] - غرر، 366، ح8242.

[17] - بحار، 74/ 66/ 3. تحف، صص 9 و 279.

[18] - وسایل، 9/ 437/ 31. مستدرک، 7/ 220/ 29. بحار، 18/ 114/ 11. الخرایج، 1/ 8. عدة الداعی، 110.

[19] - ملا احمد نراقی، معراج السعاده، انتشارات هجرت، چ8، تابستان 1381، ص511.

[20] - غرر الحکم، ح6769.

[21] - رجایی، پیشین، ص 129.

[22] - هود، 116.

[23] -الفقیه، 2/ 7. وسایل، 9/ 12/ 1. عوالی الالی، 1/ 370.

[24] - نهج البلاغه، ص 225، خ40.

[25] - نهج البلاغه، نامه 53.

[26] - نهج البلاغه، خ15.

[27] - وسایل، 9/ 533/ 1. بحار، 93/ 211/ 25. تفسیر عیاشی، 2/ 48.

[28] - غرر الحکم، ص 354، ح80909.

[29] - الکافی، 8/ 13. بحار، 28/ 239/ 4.

[30] - نساء، 4.

[31] - الکافی، 1/ 44. وسایل، 27/ 25/ 4. بحار، 1/ 208/ 5 و 74/ 152/ 7. المحاسن، 1/ 198/ 2. مستطرفات، 644. مشکاة الانوار، 134.

[32] - ر.ک. سعید فراهانی‌فرد، پیشین، ص 46- 50.

[33] - ر. ک. رجایی، پیشین، ص 174.

[34] - ر.ک. فراهانی‌فرد، پیشین، ص 46.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۵۱
محمد نعیم اکبری

الگو قرار دادن سیره عملی پیشوایان دین

علی(ع) مردی بود که بیش از هرکسی وارد اجتماع می‌شد، فعالیت‌های اجتماعی و تولید ثروت می‌کرد، ولی ثروت در کف‌اش قرار نمی‌گرفت، ثروت را اند.خته و ذخیره نمی‌کرد، کدام کار تولیدی مشروع است که در آن زمان وجود داشته و علی(ع) انجام نداده است؟ اگر تجارت است او عمل کرده، اگر زراعت، اگر باغ‌داری و درخت‌کاری است او انجام داده، اگر حفر قنوات است او انجام داده است.[1]

شیوه عملی آن‌حضرت اشتغال به اصل کار مفید بود و شکل کار برایش اهمیت نداشت، گروهی چنان می‌پندارند، که کار انسان برای خود، با موقعیت اجتماعی‌اش ناسازگار است، ولی کار در برابر دستمزد با جایگاه اجتماعی‌اش منافات دارد، این پندار با سیرة امام علی(ع) مخالف است، جامعه باید هر کار مفید و سازنده‌ی را با موقعیت و جایگاه اجتماعی افراد سازگار بداند، امام علی(ع) گاه خود به کارگری تن می‌داد و روزگار می‌گذراند «جعت یوماً بالمدینة جوعاً شدیداً فخرجت اطلب العمل فی عوالی المدینه فاذا انا بامرأة قد جمعت مدراً فظننتها ترید بلة فاتیتها فقاطعتها علیه، کل ذنوب علی تمرة فمررت ستة عشر ذنوباً حتی مجلت یدای ثم اتیت الماء فاصبت ثم اتیتها فقلت: بکفی هذا بین یدیها فعدت لی ستة عشرة تمرة، فاتیت النبی(ص) فاخبرته فاکل معی منها»[2] در اطراف مدینه در پی کار بودم، دیدم زنی مقدار کلوخ گرد آورده و می‌خواهد گل کند، با او در برابر هر ظرف آب، یک دانه خرما قرار گذاشتم، شانزده ظرف آب آوردم، تا دستانم تاول زد، پس مقداری آب نوشیدم، ماجرا را با پیامبر(ص) تعریف کردم

ابن ابی‌الحدید نیز در بارة آن‌حضرت می‌گوید و باز هم از آن خرما خوردیم.

امام صادق(ع) در باره حضرت علی(ع) می‌فرماید: «کان امیرالمؤمنین(ع) یضرب بالمر و یستخرج الارضین»[3] علی ابن ابی‌طالب(ع) با بیل زمین را آمادة کشت می‌کرد.: «کان امیرالمؤمنین(ع) یعمل بیده و یحرث الارض و یستقی الماء و یغرس النخل کل ذالک یباشره بنفسه الشریفه»[4] او با دستان خود کار می‌کرد، همواره زمین را آبیاری و کشت می‌کرد و هسته‌ی خرما می‌کاشت.

کار و کوشش، راه و رسم انبیاء الهی و پرهیزگاران است، این نکته را امام کاظم(ع) به یکی از شیعیان خود گوشزد کرده‌اند: «رأیت اباالحسن(ع) یعمل فی ارض له و قد استنقعت قدماه فی العرق، فقلت له: جعلت فداک این الرجال، فقال: یا علی، عمل بالید من هو خیر منی و من ابی فی ارضه، فقلت له: من هو؟ فقال: رسول الله(ص) و امیرالمؤمنین و آبائی(ع) کلهم قد عملوا بایدیهم و هو عمل النبیین و المرسلین و الاوصیاء و الصالحین»[5] زمانی که او حضرت را عرق ریزان مشغول کار دید، پرسید: کارگران و غلامان کجایند؟ حضرت فرمود: «کار و تلاش، سیرة عملی رسول  گرامی اسلام(ص) و امیرمؤمنان و امامان بزرگوار از پدران‌شان بوده‌است و همة انبیاء، پیامبران و صالحان چنین راه و رسمی داشته‌اند.[6] یکی از شیعیان می‌گوید در یکی از روزهای گرم تابستان، در میان گرمای شدید امام باقر(ع) را در زمین‌های اطراف مدینه، عرق‌ریزان مشغول کار دیدم، با خود گفتم، بوم و او را نصیحت کنم، نزد آن‌حضرت رفته و گفتم: آیا سزاوار است که بزرگی از بزرگان قریش در چنین ساعتی در پی طلب دنیا باشد، و اگر در این ساعت و با این حال عمرت تمام شود چه می‌کنی؟ امام(ع) در جواب فرمود: «لو جائنی الموت و انا علی هذه الحال جاءنی و انا فی طاعة من طاعات الله ‌عزوجل، اکف بها نفسی و عیالی عنک و عن الناس و انما کنت اخاف ان لو جائنی الموت و انا علی معصیة من معاصی الله عزوجل، فقلت صدقت یرحمک الله اردت ان اعظک فوعظتنی.[7] اگر در این ساعت مرگ من فرا رسد در حال اطاعت و بندگی خدا برای تذمین و بی‌نیاز ساختن خانواده‌ام از دنیا رفته‌ام، و ترس من این است که در ساعتی مرگم فرا رسد که در حال معصیت الهی باشم، به آن حضرت گفتم: کلام شما منطقی و صحیح است، من خواستم شما را نصیحت کنم، ولی شما با جواب خود مرا پند و اندرز دادید.[8]

 



[1] - شهید مطهری، حق و باطل، ص130.

[2] - بحار، 41/ 33/ 103 و41/ 266/ 112. کشف الغمه، 1/ 75.

[3] - الکافی، 5/ 74. وسایل، 17/ 37/ 9. بحار، 41/ 37/ 103 و 41/ 51/ 105.

[4] - شرح نهج البلاغه، 15/ 146/ 24.

[5] - الکافی، 5/ 75. الفقیه، 3/ 162/ 35939. وسایل، 17/ 38/ 9/ 21923. بحار، 48/ 115/ 2. عوالی اللآلی، 3/ 200.

[6] - محمد جمال خلیلیان اشکذری، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، ص 93.

[7] - الکافی، 5/ 73. التهذیب، 6/ 325/ 93. وسایل، 17/ 19 / 4. مستدرک، 13/ 11/ 3. بحار، 46/ 287/ 6 و 46/ 350/ 9 و 100/ 8/ 1. الارشاد، 2/ 161. اعلام الوری، 269. کشف الغمه، 2/ 125.

[8] -  خلیلیان، پیشین، ص 94.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۴۸
محمد نعیم اکبری