در مسأله
فقر عدهای خواستهاند ازدیاد جمعیت و کمبود مواد غذایی در طبیعت را علت اصلی
قلمداد نمایند، اینان میگویند: «چون جمعیت جهان بهطور تصاعدی رو به ازدیاد است و
منابع غذایی با تصاعد حسابی رشد میکند. منابع غذایی قادر به برآوردن نیاز همه آنها
نیست، طبعاً فقر مسأله اجتناب ناپذیری میگردد، از این جا است که راهحل فقر کنترل
جمعیت دانسته شده است. اسلام این اتهام را به طبیعت وارد نمیداند و اعلام میکند:
«وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ
تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»
خداوند از هر آنچه شما نیاز دارید دادهاست و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، حساب
آن از عهدة شما بیرون است، همانا انسان بسیار ناسپاس و ستمکار است.
از سوی دیگر
با استفاده از اعتقادات مذهبی توأم با جهل، خواستهاند فقر را ناشی از قضا و قدر
قلمداد کرده و مبارزه با آن را خارج از اختیار بشر بنمایانند، اما قرآن تأکید میکند
که هر مصیبتی به انسان میرسد نتیجة رفتار خود او است: «وَمَا أَصَابَکُم مِّن
مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»
هر مصیبتی به شما رو آورد، دستآورد خود شما است. «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ
مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»
خداوند در وضع هیچ قومی دگرگونی ایجاد نمیکند، مگر آنکه آنها در وضع خودشان
تغییر ایجاد کنند. پس ریشهی فقر خود انسان است و این که او عدالت را به فراموشی
میسپارد و ظالم و ناسپاس میگردد: «إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»
انسان بسیار ظالم و ناسپاس است.
هنگامی که
واژه ظلم را میشکافیم به راحتی استثمار، انحصارطلبی، و احتکار منابع طبیعی ثروت
را در آن میبینیم. این پایمال کردن حقوق زحمتکشان، مکیدن خون مصرف کننده و
رباخواری و ظلمهای دیگر است که اکثریت مردم را به فقر میکشاند نه کمبود مواد
غذایی طبیعی، ناسپاسی انسان نیز در این راه یاور ظلم اوست، چون که عدم بهرهبرداری
صحیح از منابع موجود و ایجاد منابع جدید خود عامل فقر است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:
«من وجد ماءً و تراباً ثم افتقر فابعده الله»
هر ملتی که آب و خاک دارد، ولی باز هم فقیر است نفرین خدا بر او باد. بنا بر این
فقر زاییدة انسان است و اسلام نیز در مبارزهاش روی همین عامل تکیه دارد.
انسان
مسلمان در صورت برخورداری از سلامت جسمی و روحی و نداشتن عذر شرعی و عقلی موظف است
برای سامان بخشیدن به زندگی و افراد تحت تکفل خود از راه صحیح، کسب درآمد و امرار
معاش نماید، و درآمد حلال، بیشتر از طریق کار و تلاش، پرهیز از تنبلی و کسالت میسر
خواهد بود. فرقی نمیکند که این کار در مسیر تولید کالا باشد یا در جهت ارائه خدمت
صورت پذیرد. امام رضا(ع) فرمود «لیس للناس بد من طلب معاشهم فلاتدع الطلب»
چارة از طلب معاش(روزی) نیست پس طلب [روزی] را ترک مکن. و علی (ع) فرمود: «اعمل
و احمل علی رأسک و استغن عن الناس»
کار کن و با سرت بار ببر و بدین وسیله خویشتن را از کمک مردم بینیاز نما. و
باز آن حضرت فرمود: «من لمیصبر علی کد بده صبر علی الافلاس»
هرکس بر رنج [ناشی از کار] بردباری نورزد باید فقر را تحمل کند. و امام
کاظم(ع) فرمود «ایاک و الکسل و الضجر، فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا و
الآخره»
از تنبلی و کسالت بپرهیزید، زیرا این دو موجب محرومیت از دنیا و آخرت میباشد.
نداشتن عقل
معاش در زندگی، عدم تطابق بین درآمد و مصرف، افراط و تفریط در مصرف و نداشتن تدبیر
و مدیریت صحیح به پیدایش فقر در سطح افراد و جامعه میانجامد. قرآن کریم آنانی را
که افراط و اسراف میکنند برادران شیطان خوانده
و میفرماید: خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.
و امیرالمؤمنین(ع) ترک نمودن میانهروی را موجب فقر دانسته و میفرماید: «ترک
التقدیر فی المعیشه یورث الفقر»
و امام صادق(ع) میفرماید: «ضمنت لمن اقتصد ان لایفتقر»
ضمانت مینمایم برای کسی که میانهروی پیشه سازد که هیچگاه دچار فقر نگردد.
پیامبر(ص)
فرمود: «من تفاقر افتقر»
کسی که خود را به فقر بزند فقیر گردد. و امام علی(ع) فرمود: «اظهار التبأوس
یجلب الفقر»
اظهار نمودن ناداری فقر را به دنبال دارد.
کثرت حاجت
بهسوی مردم و گدایی علاوه بر خواری و ذلتی که به همراه دارد، به این دلیل که
تبعات خاص روحی و روانی از آن برجا میماند، باعث ابتلاء به فقر روزافزون میگردد.
پیامبر گرامی اسلام(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «یا علی قلة طلب الحوایج من الناس
هو الغنی الحاضر و کثرة الحوایج الی الناس مذلة و هو الفقر الحاضر»
ای علی کمی خواستن حاجتها از مردم بینیازی حاضر و زیاد خواستن حاجت از مردم
دلت بوده و فقر حاضر است. و باز میفرماید: «من فتح علی نفسه باب مسألة فتح
الله علیه سبعین باباً من الفقر لایسد ادناها شیء»
کسی که در گدایی را به روی خود گشاید، خداوند هفتاد در فقر را بر وی گشاید که
آسانترین آنها را کسی نتواند سد نماید.
به تجربه
ثابت شده و روایات متعدد بر این مطلب دلالت دارند که قطع رحم موجب فقر و پریشانی و
کوتاهی عمر میگردد و به این سبب است که هر خانوادهی که در آن نفاق و شقاق میان
ایشان حاصل شد، و خویشان بنای نزاع و ناخوشی گذاردند، همگی به فقر و فاقه مبتلا و
در اندک وقتی سلسلة ایشان ازهم میپاشد و زندگی ایشان بهسر میآید.
حضرت علی(ع) فرمود: قطع رحم فقر میآورد و نقمتها را جلب نموده و نعمتها را
زایل میکند.
در قرآن
کریم بعضی رفتارها ذکر شدهاست که سبب کاهش یا سلب نعمتهای الهی میشود. این
اعمال عبارتاند از: کفر نعمت، اعراض از خدا، کفر، طغیان، ظلم، فسق، گناه، خوردن
مال دیگران و عشق به دنیا.
در نظام
اقتصادی (بدون مداخله دولت) آنچه مشهود است این است که خود این نظام، علت اصلی
پیدایش فقر در میان اکثریت تودههای اجتماع میگردد. در این گونه نظامها از آنجای
که هیچ گونه مانع و رادعی برای کسب درآمد از هر راهی و به هر طریقی که ممکن باشد،
وجود ندارد. آنانی که فرصت و موقعیت مناسبی دارند جلو افتاده به بهرهکشی و
استثمار دیگران میپردازند و قانون جنگل که شالودهی آن را قدرت و زور بازو و
داشتن توان و نیروی بیشتر رقم میزند و ضعیفان در چنگال اقویا اسیراند، حاکم شده،
طبیعی است که مستضعفان نه تنها به حقوق خویش دست نمییابند که به لقمهی چرب تبدیل
شده و در کام اغنیا و مستکبران فرو میروند. از همین رو است که از نظر رهبران
دینی، نظام آزاد به مسابقهی در درندگی تبدیل میشود و باید حکومت جانب کسانی را
بگیرد که ضعیفتر هستند. امیرالمؤمنین(ع) یکی از دلایل حکومت صالح را این میداند
و میفرماید: «... یؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح بر و یستراح من فاجر»
... و به نیروی او حق ناتوان را از توانا بستانند، تا نیکوکردار روز به آسودگی به
شب رساند و از گزند تبهکار در امان ماند. آنحضرت به مالک اشتر فرمود: «باید
دولت کاری کند که قیمت عادلانه باشد و همینطور جلو احتکار و ...، را بگیرد، زیرا
ضرر عمومی را بهدنبال دارد.
بدیهی است که موضوع نظارت دولت در صورتی میتواند عامل رفع فقر محسوب گردد که دولتمردان
خود افراد صالح و شایسته باشند و گرنه دولتمردان ناصالح خود بزرگترین مسبب فقر
عمومی جوامع خواهند بود. در تاریخ صدر اسلام در زمان حاکمیت خلیفهی سوم به دلیل
رعایت نشدن حریم بیت المال مشکلاتی به وجود آمد که منجر به خشم عمومی و در نهایت
کشتهشدن خلیفه و مصایب بعد از آن گردید و یکی از مشکلات علی(ع) موضوع قطایع عثمان
بود که در خطبهی پانزدهم نهج البلاغه چنین آمده است: «(فیما رده من قطایع
عثمان) والله لو وجدته، قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته فان فی العدل
سعه»
در باره آنچه عثمان تیول بعضی کردهبود و امام(ع) آن را به مسلمین باز
گردانید، آن حضرت فرمود: به خدا اگر بیبیبنم که به مهر زنان یا بهای کنیزان رفتهباشد
آن را باز میگردانم که در عدالت گشایش است.
ابو حمزه
ثمالی میگوید: «سمعته یقول فی الملوک الذین یقطعون الناس هی من الفئ و الانفال
و ما اشبه ذالک»
امام باقر(ع) مرتباً در بارة پادشاهان که اموال مردم را تیول خود و خویشانشان
میکردند میفرمود: «اینها اموال مردم است که این چنین حیف و میل میشوند»
امیرالمؤمنین(ع)
فرمود: «سوء التدبیر مفتاح الفقر»
تدبیر بد کلید فقر است. این مسأله از فرو رفتن دولتمردان به عیاشی و تنپروری
و به فراموشی سپردن امور، یا جهل و نادانی آنان که اصلاً ندانند وظیفة دولت در
قبال مردم و رعیت چیست ناشی میگردد. و همچنین ایجاد عدل و مساوات و رفع فقر و
نابرابری، از وظایف حکومت است یا خیر! و در یک کلام عدم شناخت از الفباء حکومتداری!
لذا است که حضرت علی(ع) میفرماید: «لو اقتبستم العلم من معدنه و اخذتم الطریق
من وضحه و سلکتم الحق من نهجه ... ماعال فیکم عایل»
اگر علم را از معدن و سرچشمهاش میگرفتید، و از میان راه به رفتن پرداخته بودید و
راه حق را از طریق روشن آن پیموده بودید و حق را از راهش میرفتید، هیچ عایلهمندی
فقیر و درمانده نمیشد. و در مورد شپردن امور به افراد نادان و سفیه قرآن کریم میفرماید:
« وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ
قِیَاماً»
و پیامبر(ص)فرمود: «من عمل علی غیر علم کان مایفسده اکثر مما یصلح»
هرکس کاری بدون علم انجام دهد فسادش بیشتر از اصلاحش میباشد.
مواردی
دیگری نیز هست که در فقر عمومی جوامع میتواند نقش داشته باشد که همه به نحوی به
ضعف دولت و مدیریت اقتصادی آن برمیگردد و آنها عبارتاند از: توزیع ناعادلانة
ثروت، افزایش بیرویة قیمتها(تورم)، فقدان امکانات شغلی، عدم تخصص نیروی انسانی
در بازار تولید، بازدهی پایین و عدم کارآیی در تخصیص منابع.
مرگ نانآور
منزل، سیل، زلزله، خشکسالی، سرقت، قحطی و ...، از عوامل طبیعی فقر میباشند، که
همواره در گوشه و کنار این جهان پهناور، شاهد وقوع این پدیدهها بوده و آثار آن را
به وضوح مشاهده مینماییم. البته بعض از آیات و روایات نشان میدهد که بخشی از این
حوادث نتیجهی کردار انسانها است و بخش دیگر برای آزمون و ایجاد زمینة ارتقاء
معنوی آنها طراحی میشود.
بنا براین نمیتوان در بارهی همهی این حوادث یک نوع داوری کرد.