نگاه اسلام به دنیا
دنیا و نعمتهای دنیوی، نقش بسیار مهمی در دینداری و نیل به کمالات انسانی و مراتب حقیقی انسان- که محل ظهور آن در آخرت است- دارد، به گونهی که در روایات از نعمتها و امکانات دنیوی به عنوان بهترین کمکرسان برای طلب آخرت تعبیر شده است. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «نعم العون علی الآخرة الدنیا»[1] از سوی دیگر سختیهای معیشتی، تنگدستی و فقر از موانع جدی دینداری آحاد جامعه است که در روایات به آن اشاره شده است.[2] رسول اکرم(ص) در دعای مشهور به نان- که سمبل نعمتهای دنیوی است- اشاره میکنند و نبود آن را موجب تضعیف ارکان تدین جامعه میدانند: «اللهم بارک لنا فی الخبز و لاتفرق بیننا و بینه فلولا الخبز ماصلینا و لاصمنا و لاادینا فرایض ربنا»[3] خداوندا! در نان بر ما برکت ده و بین ما و او جدایی نیانداز، پس اگر نان نبود نه نماز میخواندیم و نه روزه میگرفتیم و واجبات پروردگارمان را بجای نمیآوردیم. و امام صادق(ع) از قول لقمان حکیم نقل میکند که لقمان به فرزندانش میفرماید: «...ذقت المرارات کلها فما ذقت شیئاً امر من الفقر»[4] تمامی تلخیهای زندگی را چشیدم، در میان آنها تلختر از فقر نبود. و باز آنحضرت از قول ابراهیم خلیل(ع) نقل میکند که فرمود: «یا رب الفقر اشد من نار نمرود»[5] خداوندا فقر از آتش نمرود سختتر است. و هم چنین فقر بزرگترین مانعی است که جلو بروز هرگونه قابلیتی را میگیرد و نمیگذارد استعداد انسان شکوفا شده و به کمال مطلوب برسد. فقر هولناکترین واقعیتی است که انسان با آن پنجه در میآمیزد و امام(ع) در بارهاش میگوید: «لو تمثل لی الفقر رجلاً لقتلته» اگر فقر چون شخصی بر من مجسم میشد من او را میکشتم. ناداری از عوامل پریشانی فکری میباشد، چرا که تمام قوای عقلانی و بدنی انسان در راه جبران محرومیت بکار گرفته میشود و نظم افکار آدمی بکلی درهم میریزد.[6]
دینا ابزار آخرت
در جهانبینی الهی، زندگی واقعی زندگی اخروی است و زندگی دنیوی همچون ابزار و مزرعهای است که بایستی تا میتوان در آن کاشت تا در جهان دیگر درو نمود و به هدف اصلی رسید.
شمهای از متون دینی در این زمینه به شرح ذیل است:
حضرت على (علیه السلام): اجْعَلوا ـعبادَ اللّهِـ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِهاالقَصیرِ لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دارُالقَرارِ و الجَزاءِ؛ بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دورهاش دراز وطولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سرای بقا و جزا.[7]
حضرت على (علیه السلام): إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براىاقامتگاهتان توشه برگیرید.[8]
حضرت على (علیه السلام): إنّما الدنیا مُنتهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً والبَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ و الأعمى إلَیها شاخِصٌ و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ و الأعمى لها مُتزوِّدٌ؛ همانا دنیا آخرین دید رس انسان کور است و فراتر از آن را نمىبیند، اماشخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر مىبرد و مىداند که سراى حقیقى دروراى این دنیاست. پس بینا از دنیا دل برکَند و کور به آن روى آورد. شخصِ بابصیرت از آن توشه بر مىدارد و کور براى آن توشه فراهم مىآورد[9].
نگرش به ثروت
در اسلام فقر و غنا هیچ کدام معیار ارزش نیستند بلکه ملاک ارزش، ایمان و عمل صالح است. قرآن کریم میفرماید: اموال و فرزندانتان هرگز شما را در نزد ما مقرب نمیسازد جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند.[10] در قرآن کریم با توجه به نوع نگرش افراد به ثروت و مال، هم تمجید و ستایش از ثروتمندان بهعمل آمده و هم نکوهش شده است. از کسانی چون حضرت سلیمان، داود، و ذوالقرنین، که دارای تمکن مالی خوبی بودند و مال را «رحمة من الله و فضل من عند ربی» میدانستند ستایش میشود. در مقابل ثروتمندانی مانند قارون، فرعون، ولید ابن مغیره و ابیلهب را که بیش از حد به مال علاقه داشتند بهشدت سرزنش میکند.[11]
در قرآن کریم داریم که: «وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً»[12] اموالتان را که پشتوانهی زندگی شما است بهدست سفیهان نسپارید. قرآن کریم در این آیه با قاطعیت میگوید که مال و ثروت تکیهگاه انسان است؛ یعنی اگر فرد یا اجتماعی بنیة مالی خود را از دست بدهد یقیناً حیات خود را به مخاطره انداخته و چنین فرد یا جامعهای محکوم به زوال و نابودی است. و پیامبر اسلام(ص) فرمود: «نعم العون علی التقوی الله الغنی»[13] ثروت و بینیازی بهترین کمک انسان در تقوی و پرهیزگاری است. «ونعم العون علی الآخرة الدنیا»[14] و چون تقوی از عالیترین مدارجی است که انسان مسلمان میتواند به آن دست یابد و در روایت فوق، ثروت کمک بر تقوای الهی شمرده شدهاست اهمیت مسأله روشنتر میشود. امام صادق(ع) فرمود: «لاخیر فی من لایحب جمع المال من حلال یکف به وجهه و یقضی به دینه و یصل به رحمه»[15] در آنکس که گردآوری ثروت را برای حفظ آبرو و ادای قرض و دستگیری از خویشاوندان دوست ندارد خیری در او نیست. میبینیم که پیشوایان اسلام به سر و سامان بخشیدن به امور اقتصادی فرد و جامعه اهمیت دادهاند و این برخلاف پندار آنانی است که اسلام را دینی میدانند که طرفدار فقر میباشد.[16]
تنبلی و بیکاری؛ سبک زندگی مطرود اسلام
انسان مسلمان در صورت برخورداری از سلامت جسمی و روحی و نداشتن عذر شرعی و عقلی موظف است برای سامان بخشیدن به زندگی و افراد تحت تکفل خود از راه صحیح، کسب درآمد و امرار معاش نماید، و درآمد حلال، بیشتر از طریق کار و تلاش، پرهیز از تنبلی و کسالت میسر خواهد بود. فرقی نمیکند که این کار در مسیر تولید کالا باشد یا در جهت ارائه خدمت صورت پذیرد. امام رضا(ع) فرمود «لیس للناس بد من طلب معاشهم فلاتدع الطلب»[17] چارة از طلب معاش(روزی) نیست پس طلب [روزی] را ترک مکن. و علی (ع) فرمود: «اعمل و احمل علی رأسک و استغن عن الناس»[18] کار کن و با سرت بار ببر و بدین وسیله خویشتن را از کمک مردم بینیاز نما. و باز آن حضرت فرمود: «من لمیصبر علی کد بده صبر علی الافلاس»[19] هرکس بر رنج [ناشی از کار] بردباری نورزد باید فقر را تحمل کند. و امام کاظم(ع) فرمود «ایاک و الکسل و الضجر، فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا و الآخره»[20] از تنبلی و کسالت بپرهیزید، زیرا این دو موجب محرومیت از دنیا و آخرت میباشد.
[1]- شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، قم، موسسه آل البیت لإ حیاء التراث، چ1، 1409هق، ج 17، ص29.
[2]- جوادی آملی، نسبت دین و دنیا(بررسی و نقد نظریه سکولاریسم)، قم، مرکز نشر اسراء، چ2، بهمن 1381، ص 244.
[3]- وسایل، ج17، ص31. کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، چ4، 1360ش، ج5، ص73. بحار، ج63، ص270. مکارم الاخلاق، ص 154.
[4]- بحار، ج13، ص413، باب 18. امالی صدوق، ص667.
[5]- بحار، 69/ 47/ 94. جامع الاخبار، 109.
[6]- ر.ک. غلامرضا بیات، اسلام در مبارزة بنیادی با فقر، چاپ پرتو، نشر کوکب، تابستان 1358ش، ص 7.
[7] - (الکافی، ٨/١٧۴/١٩۴).
[8] - نهجالبلاغه، خطبهی ٢٠٣).
[9] - نهجالبلاغه، خطبهی ١٣٣.
[10]- سباء، 37.
[11]- ر.ک. رجایی، پیشین، ص 165.
[12]- نساء، 5.
[13]- الکافی، 5/ 71. وسایل، 17/ 29، ح 21897 و 17/ 76 22027. مستدرک، 13/ 15/ 5. بحار، 74/ 155/ 7. تحف، 49. الجعفریات 155. عوالی الآلی، 1/ 267.
[14]- الکافی، 5/ 72. الفقیه، 12/ 156. وسایل، 17/ 29/ 6 ح 21889. مستدرک، 13/ 15 و 13/ 58. بحار، 70/ 63/ 122. الزهد، 51، ح136.
[15]- الکافی، 5/ 72. الفقیه، 3/ 166. التهذیب، 7/ 4/ 1. وسایل، 17/ 13/ ح2197. بحار، 100/ 7/ 1. ثواب الاعمال،، 180.
[16]- ر. ک. بیات، پیشین، ص19- 27.
[17]- وسایل، 17/ 32/ 6 و 18/ 36/ 1.
[18]- الکافی، 5/ 76. وسایل، 17/ 38/ 9.
[19]- الکافی، 5/ 85. وسایل، 16/ 22، ح20860 و 17/ 59 ح21977.
[20]- الکافی، 5/ 85. الفقیه، 4/ 480. وسایل، 16/ 22/ 66 ح21977.