علم و دانش
آنچه از جلوههای تمدن و ترقی در کشورهای صنعتی و پیشرفتهی دنیای امروز به چشم میخورد، دستآورد علم و دانش است. هرچند در مواردی، استعمارگری، چپاول، و غارت داراییهای کشورهای مستعمره، نقش حیاتی در بهدست آوردن ثروت آنان و فقر این کشورها دارد.
با آنهم باز نمیتوان نقش اساسی دانش را در پیشرفت آنان در عرصهی صنعت و تکنولوژی روز نادیده گرفت، تمام اختراعات ثبت شده و دانشمندان مخترع، که خیلی از آنها (خواسته یا نخواسته) خدمات بزرگی برای بشریت نمودهاند، غربی اند.[1] و برخی کشورهای دیگر که به صنعت و تکنولوژی دسترسی پیدا نمودهاند مثل چین، ژاپن، و بعض کشورهای شرق آسیا[2] از طریق انتقال تکنولوژی توانستهاند به پیشرفت نایل آیند.[3]
به موازات این پیشرفت اقتصادی متأسفانه فقر معنوی و اخلاقی از چالشهای بزرگ موجود در فراروی این کشورها است، که آیندة بشریت را به خطر مواجه ساختهاست. و در مقابل، یکی از مصایب کشورهای فقیر، فقر فرهنگی و محرومیت از علم و دانش روز است که این محرومیت به نسبت توان اقتصادی این کشورها در نوسان بوده و در کل، درصد باسوادی در اینگونه ممالک خیلی پایین میباشد. با این حال چگونه میتوان امید به بهبود اوضاع و پیشرفت و ترقی داشت؟ ناگفته پیدا است که بعض ازین کشورها از منابع مادی (نفت، گاز، معادن، و...) غنی و خوبی برخوردار اند، و مسلم است که منابع مادی و سرمایهها به خودی خود نقش تعیین کننده در پیشرفت اقتصادی ندارند. روند توسعه را منابع انسانی مشخص میکند.
نیروی انسانی با دانش و مهارت، ریشهی درخت توسعه و پیشرفت است. منابع انسانی زیربنای ثروت ملتها را تشکیل میدهد، سرمایه و منابع طبیعی عوامل تولیداند، در حالی که انسانها عوامل فعالی هستند که سرمایهها را متراکم میسازند، از منابع طبیعی بهره برداری میکنند، سازمانهای اجتماعی- اقتصادی و سیاسی را میسازند و توسعة ملی را جلو میبرند، به وضوح کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردماش را توسعه دهد، و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.[4]
سرمایهگذاری در زمنهی نیروی انسانی مهمتر و سودمندتر از سرمایهگذاری در طرحهای صنعتی است. برخی بر این باور اند که نازل بودن رشد اقتصادی در جوامع در حال توسعه ناشی از کمبود سرمایهگذاری در سرمایههای انسانی است.[5]
آیندة هر ملتی را نیروی انسانی آن (دانشمندان، مهندسان، پزشکان، کارگران ماهر و...) تعیین میکند، چه این که مواد خام هر کشور را نیروی انسانی آن تغییر داده و قابل استفاده میکنند.[6] بدون شک پیشرفتها و عقبماندگی کشورها در کنار عوامل دیگر ریشه در سوابق کاری آنها در عرصهی آموزش و پرورش دارد.
عموم اطفال از یکصد سال پیش، در اروپای غربی به مدرسه رفته و میروند ولی هنوز در بعض کشورها امکان تحصیل برای همگان فراهم نیست. حال آنکه سرمایة دانش بسیار مهمتر از سرمایة تولید است، زمانی که (سموئل اسلیتر Somuel slater) در سال (1789) بدون داشتن حتی یک طرح از انگلستان به آمریکا رفت، تا در آنجا روش ساختن ماشینهای نخریسی را آموزش دهد، به قول (تاردن Tardin ) تمام سرمایهای که صنعت بزرگ آمریکا از آن ناشی میشد، را در مغزش حمل نمودهبود.[7]
سوادآموزی شرط اصلی توسعه است، مدرسه علاوه بر آموزش، خواندن و نوشتن، حس کنجکاوی افراد را بیدار میکند و او را اجباراً از محیط محدود خانواده یا قبیله بیرون میکشد، فرد وجود دنیای متفاوت با دنیای خودش را کشف میکند، فقط به همین یک دلیل هم که باشد، میتوان مدرسه را محرک اصلی توسعه و پیشگیری از فقر و عقبماندگی تلقی کرد. معلومات مدرسه عملاً برای فردی که میخواهد به منظور فعالیتهای صنعتی از ده خود بیرون رود و کارگر ساده باقی نماند، ضروری است.[8] و اگر در کشورهای جهان سوم به آموزش توجه نشود تلاشهای که برای رشد، توسعه و مبارزه با فقر انجام میگیرد، موفق نمیشود، زیرا این جوامع با گذشتهی خویش پیوند سختی دارند و رو در روی هرگونه نوآوری قرار میگیرند.[9]
ملتی که از نعمت سواد و دانش محروم است، همیشه توسری خور و زیردست کشورهای مترقی و باسواد است، خرافات و موهومات و تقلیدهای کورکورانه، فقر و گرسنگی، شیوع امراض گوناگون، پیدایش عقاید باطل و مرامهای نادرست، بیشتر در میان مردمی پیدا میشود که از نعمت سواد و فرهنگ محروم اند. پنجههای شوم استعمار، همیشه به اعماق جان و حیات ملتی فرو میرود که رشد فکری و فرهنگی درستی ندارند، کانها و مواهب طبیعی ملتی به غارت میرود که فاقد قدرت علمی صحیح، در بهرهبرداری از آنها هستند. و لذا است که میبینیم کشورهای استعماری سعی میکنند، مردم کشورهای تحت استعمار را همچنان در جهالت و بیسوادی نگهداشته و نگذارند سواد و دانش در میان آنها همگانی گردد، و باز میبینیم کشورهای که توانستند خود را به کاروان تمدن برسانند، کمکم قدرت پیدا کردند، از زیر یوغ استعمار، نجات یافته استقلال از دست رفتهی خود را باز یابند. آیا عاملی جز فرهنگ و دانش باعث شده که هم اکنون بلوکهای سرمایهداری و...، بر ملتهای ضعیف و ناتوان دیگر، فرمانروایی و آقایی کرده و مالک بر جان و مال آنها باشند؟ این است که گفتهاند «دانایی توانایی است، و آدم بیسواد کور است»[10]
اسلام که یک دین جهانی است خواهان جامعه و حکومتی است که از هر جهت مستقل و بینیاز از بیگانگان باشد، یعنی بهترین دکتر، مهندس، داروساز، زمینشناس، و...، را داشته و از مجهزترین دانشگاه و وسایل تحقیق و پیشرفت علمی و دفاعی[11] برخوردار باشد تا بتواند در میان رقبای فراوانی که دارند احساس سربلندی و غرور کنند و گرنه به تجربه ثابت شده ملتی که دست دریوزگی و نیاز به سوی ملت دیگری دراز میکند، خواه ناخواه محکوم اراده و نفوذ او خواهد بود و سرنوشت او بهدست همان ملت مقتدر و بینیاز تعیین خواهد شد. و حال این که اسلام، نمیپسندد بیگانگان بر مسلمانان، سیطره و تسلط داشتهباشند « وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»[12] دنیای امروز نسبت به گذشته از جهاتی فرق کرده و از آنجمله این که زندگی کنونی آمیخته با علم و دانش گردیده و هیچ کاری نیست مگر آنکه رمز پیروزی و کلید موفقیت آن علم و دانش است، اگر در سابق کشاورزان، با وسایل ابتدایی زمین را آباد میکردند، امروز کشاورزی مکانیزه شده. اگر در گذشته گرم شدن و خوراک پختن، با هیزم صورت میگرفت، امروز گرم شدن و سرد شدن، خوراک پختن و لباس شستن، جاروب کردن و آب کشیدن، و...، برقی و ماشینی شده، اگر در سابق با شاگردی کردن، یک نفر طبیب، یا معمار، یا صنعتگر، یا تاجر، یا کشاورز، میشد، و امکان داشت روش و فن پزشکی، معماری، صنعتگری، تجارت و کشاورزی را آموخت و در قسمتهای یاد شده مهارت پیدا کرد، امروز چنین کاری میسر و مقدور نیست، امروز همه کارها نیازمند به تحصیل و تخصص است، از سیاست و طبابت گرفته تا دامداری و تجارت، در همة اینها بایستی از راه مدرسه رفتن و دانشگاه و تخصص یافتن در رشتههای مختلف علوم روز، مهارت پیدا کرده، سخن کوتاه این که سر نخ تمام کارها، امروز در دست علم و فرهنگ بشری است. فقهاء اسلام اصطلاحی دارند و میگویند وجوب علم و وجوب نفسی تهیئی است، یعنی وجوب علم تنها یک وجوب مقدمی، مثل همه مقدمة واجبها که وجوب استقلالی ندارند نیست، بلکه یک وجوب استقلالی است و در عین حال، آموختن علم از آنجهت واجب است که به انسان آمادگی میدهد که سایر وظایف خود را بتواند انجام دهد. بنا برا ین، فریضة علم در اسلام به سایر فرایض و تکالیف فردی و اجتماعی بستگی دارد، هرگاه شئون حیاتی مسلمین شکلی به خود گیرد که وابستگی بیشتری به علم پیدا کند فریضة علم نیز اهمیت و لزوم و توسعه و عموم بیشتری پیدا میکند زیرا فریضة علم از هر جهت، تابع احتیاج جامعه است.
در نتیجه ما برای این که یک جامعه و ملت سربلند، عزیز و مستقل داشته باشیم و دست دریوزگی به سوی بیگانگان دراز نکنیم و تمام نیازمندیها و تکالیف فردی و اجتماعی خود را که بستگی به دانش و فرهنگ دارند، با سرپنجة دانش و با دست خود، رفع کرده و انجام دهیم، بایستی برای فرا گرفتن تمام دانشهای مفید بشری بکوشیم و در تمامی رشته های علوم مورد نیاز افراد متخصص و ورزیده داشته باشیم.[13]
نخستین شرط حیات یک ملت، علم و دانش است و به همین جهت در اصطلاح نویسندگان امروز، ممالک پیشرفته از لحاظ علم و فرهنگ را با تعبیر زنده نام میبرند و گاهی در نقطه مقابل آن در بعضی ملت مرده و وحشی میگویند. در اسلام مردم را به فراگرفتن علم و دانش تشویق بسیار نمودهاند بلکه آن را واجب دانستهاند. اولین آیاتی که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد با خواندن، تعلیم و تعلم آغاز گردید.[14] پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه»[15] فرا گرفتن دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. و قرآن کریم مقام بسیار ارجمند برای اهل ایمان و دانشمندان قایل است، آنجایی که میفرماید: « یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات»[16] خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی میبخشد. و برای این که مردم به اهمیت و ارزش دانش، بیشتر پی ببرند و در صدد آن برآیند، از آنها میپرسد: « هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»[17] آیا دانایان و نادانان برابر هستند؟
با آنکه پیامبر اسلام(ص) از لحاظ علم و دانش بر همة مردم ترجیح دارد، در عین حال به او دستور میدهد: « وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا»[18] که از خدا درخواست فزونی دانش نماید. و از همه بالاتر این که معتقد است دانش بهترین نعمت و سرمایهای است که نصیب افراد میشود و هیچ سرمایهی نمیتواند با آن رقابت نماید و میفرماید: « وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»[19] به هرکسی که علم نافع دادهشد، بهطور قطع خوبی فراوان یافته است.
تأکید و تشویق به کسب علم و دانش در اسلام تا آنجا است که امام سجاد(ع) در یکی از سخنانش میفرماید: «لو علم الناس ما فی طلب العلم لطلبوه و لو بسفک المهج و خوض اللحج»[20] اگر میدانستید با تحصیل علم و دانش به چه سعادتهای میرسید به دنبال آن میرفتید، هرچند خون شما در این راه ریخته شود و یا لازم باشد که به دریاها وارد شوید و اقیانوسها را بپیمایید.
در این که اسلام طرفدار علم و دانش است شکی وجود ندارد و این که چه علومی را باید فرا گرفت، در متون دینی معیار و ملاکی برای آن قرار داده شده و آن اینکه علمی را باید فرا گرفت که سودمند بوده و آموختن آن نفعی برای فراگیرنده داشته باشد «خیر العلم مانفع»[21] و این فریضه از هر جهت تابع نوع و میزان نیاز جامعة اسلامی است و اختصاص به علوم دینی ندارد، زیرا پیشوایان اسلام که دستور فراگیری دانش را دادهاند، در تعبیراتشان به علم خاصی اشاره نشده و مقید ننمودهاند.
در دستورات پیامبر گرامی اسلام(ص) داریم که: «اطلبوا العلم و لو بالصین»[22] دانش را بجویید و لو این که مستلزم سفر به چین باشد. «الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو من عند المشرک»[23] حکمت گمشدة مؤمن است، پس آن را بهدست آورید گرچه در نزد مشرکان باشد. در اینجا کلمة علم مطلق آمده و به علم خاصی قید نشده است، چین هم هیچگاه مرکز علوم اسلامی نبوده و منظور از اخذ علم از مشرک (در روایت) یقیناً علم غیر دینی است.[24]
نتیجه اینکه فقر و عقبماندگی با ناآگاهی و بیسوادی در رابطه بوده، تا بیسوادی است فقر و عقبماندگی نیز هست. پیامبر(ص) فرمود: «الجهل رأس الشر کله»[25]جهل رأس همه بدیها است.
[1]- ر.ک. دائرة المعارف دانش و تکنیک، ص 613 تا آخر کتاب.
[2]- هنککنگ، سنگاپور، کرهجنوبی، تایوان- چهار ببر اقتصادی شرق آسیا=
[3]- سید هادی حسینی، پیشین، توسعة تکنولوژی، ج4، ص 241- 244.
[4]- پیشین، ج1، به نقل از: توسعه اقتصادی در جهان سوم و توسعه شهرستان میانه با تأکید بر صنعت، ص 51.
[5]- پیشین، به نقل از: اقتصاد رشد و توسعه، ج2،ص 657- 658.
[6]- پیشین، به نقل از: نوسازی جامعه، ص 92.
[7]- پییر مایه، رشد اقتصادی، ترجمه دکتر علی محمد فاطمی قمی، 1368، ص 48.
[8]- ر.ک. پیشین، ص 63.
[9]- ر.ک. پدیدهشناسی فقر و توسعه، ج1، ص 243.
[10]- زین العابدین قربانی، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 35- 36.
[11]- وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ» انفال، 60.
[12]- نساء، 141.
[13]- قربانی، پیشین، ص 53- 54.
[14]- علق، 1- 5.
[15]- بحار، 1/ 177 و 67/ 68 45 و 105/ 15. مستدرک، 17/ 249، ح21250-17. عوالی الآلی، 4/ 70. کنز الفواید، 2/ 108. مجموعه ورام، 2/ 176. مشکاه الانوار، 133. مصباح الشریعه، ص 13 و 22.
[16]- مجادله، 11
[17]- زمر، 93.
[18]- طه، 114.
[19]- بقره، 269.
[20]- الکافی، 1/ 35. بحار، 1/ 77/ 1. عوالی الئالی، 4/ 6. منیه المرید، 11.
[21]- الفقیه، 4/ 402. بحار، 74/ 116/ 6. ارشاد القلوب، 1/ 73. امالی صدوق، 478. غرر، 48، ح181. مجموعه ورام، 2/ 32.
[22]- وسایل، 27/ 27 ح33119. روضه الواعظین، 1/ 11. مصباح الشریعه، 13. منیه المرید، 103.
[23]- بحار، 2/ 94/ 14. امالی طوسی، 125.
[24]- برای توضیح بیشتر ر.ک. شهید مطهری، بیست گفتار، نظر اسلام در باره علم. ریشهری، العلم و الحکمه فی الکتاب والسنه. محمد جمال خلیلیان، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، ص 60.
[25]- بحار، 74/ 177 /7.